
مارک تواین مردی که هیچوقت وجود نداشت ولی معروف شد!

مارک تواین، نویسنده و طنز پرداز داستانهای کودکانه، با الهام گرفتن از دوران کودکی و حوادثی که در دوران زندگیاش رخ داد کتابهایش را مینوشت. بیماریها و اوضاع مالی ضعیف خانوداهاش باعث شد در سن پایین بزرگ شود و برای کسب ثروت دست به تلاشهای فراوانی بزند. داستان زندگی مارک تواین پر از الهام و انگیزه برای ادامه دادن مسیر اهداف میباشد. با الگو برداری از سبک زندگی مارک تواین میتوانیم بهتر با موانع زندگی کنار بیاییم و برای اهداف خود تلاش کنیم

البته شخصی به نام مارک تواین وجود نداشته است، نه تنها به این معنی که میدانیم مارک تواین نام مستعار نویسندهای است به نام سمیوئل لنگهورن کلمنز که در پایان قرن نوزدهم مشهورترین چهرهی ادبی آمریکا شمرده میشد،بلکه چون آن داستان سرای شوخ و شیرینکاری که ما به نام مارک تواین میشناسیم در حقیقت نوعی شخصیت ساختگی است.

مارک تواین در ۳۰ نوامبر ۱۸۳۵ در مرز ایالت میزوری آمریکا در روستای فلوریدا با کلبههای چوبی پراکنده به دنیا آمد. پدرش قاضی بخش و تاجری کوچک و اصالتاً اهل ویرجینیا بود که در کنتاکی درس حقوق خوانده و در همانجا به جین همپتون برخورده و با او ازدواج کردهبود. در ۱۲سالگی پدرش فوت کرد و سمیوئل مجبور شد در چاپخانههای محلی پادویی کند و بعد در روزنامهای که برادرش اوریون کلمنز دایر کردهبود، ابتدا حروفچین و سپس چاپچی شد.

سپس به نیویورک رفت و مدت کوتاهی در چاپخانههای کوچک کار کرد. در طی ۲–۳ سال به شهرهای مختلف میرفت و در آنجا حروفچینی میکرد. وی سفر نافرجامی به آمریکای جنوبی داشت. از ۱۸۵۷ – ۱۸۶۴ سوار بر کشتی بخار به میسیسیپی سفر میکرد. در ۱۸۵۹ مجوز ناخدایی کشتی گرفت و در این حین با امضاهای مختلف برای مجلات مقالههای طنز مینوشت.

با اولیویا لنگدون دختر یکی از صاحبان صنایع ثروتمند نیویورک پس از مغازلات بسیار ازدواج کرد. در بیست سال بین ۱۸۷۵ و ۱۸۹۴ شادترین و ثروتمندترین نویسنده بود و بهترین کتابهایش را در این مدت نوشت. اما در نیمه دهه ۱۸۹۰ اندوه و تلخکامی روزافزونی نصیبش شد. دختر جوانش سوزی وقتی پدر و مادرش در خارج بودند مرد. خانم کلمنز که سالها بیمار بود از دنیا رفت و کوچکترین دخترش ناگهان در شب کریسمس فوت کرد. در ۱۹۰۶ انشای سرگذشتش را آغاز کرد. ۱۵ سال آخر عمرش را با نوشتن کتابهای جدی و چند کتاب طنز گذراند. کلمنز نام مارک تواین را از ناخدای یک کشتی که با این نام در مجلات مینوشت بهعنوان ادای دِین گرفت و در تمام کارهای طنزش از این اسم استفاده کرد.

ساموئل لنگهورن کلمنز در کتاب «زندگی بر روی میسی سیپی» نحوهٔ انتخاب نام مارک تواین را اینگونه شرح داده است:

ناخدا ایزایه سلرز مردی خوب و بلند فکر بود و هم در رودخانه و هم در خشکی محبوبیت و احترام داشت. خیلی قدبلند و خوشهیکل و زیبا بود و آنطور که من به یاد میآورم، در پیری هم مثل موی سرخپوستان موهایی سیاه داشت، چشم و دست او نیرومند و استوار، و اعصاب و حس قضاوت او محکم و روشن بود، و میان جمعیت رانندگان کشتی، چه پیران و چه جوانان، هیچ چیز از هیچکس کم نداشت… این آقای پیر، ذوق و استعداد ادبی نداشت، اما طی یادداشتهای کوتاهی اطلاعات سادهٔ علمی دربارهٔ رودخانه میداد و زیر آنها را «مارک تواین» امضا میکرد و به پیکایون، نشریهٔ نیو اورلینز برای چاپ و انتشار میداد. این مطالب دربارهٔ میزان آب و وضع رودخانه بود و دقیق و گرانبها بود… اتفاق اینطور افتاد که یکی از این نوشتهها مضمون نخستین مقالهٔ من در روزنامهنگاری قرار گرفت. من آن را به نحو وسیع و دامنهداری مسخره کردم و مطالب ذوقی خود را تا حدود هشتصد یا هزار کلمه کش دادم و به آن چسباندم. در آن وقت یک رانندهٔ تازهکار بودم. مقالهٔ خود را به بعضی رانندگان نشان دادم و آنها آن را گرفته و با شوق به روزنامهٔ ترودلتا، نشریهٔ نیو اورلینز برای چاپ بردند. جای افسوس زیاد بود، زیرا آن مقاله به هیچکس خدمت ارزنده ای نکرد، ولی قلب آن مرد را سخت به درد آورد. در مقالهٔ چرند من بدخواهی وجود نداشت، ولی به ریش ناخدا خندیده بود…

ناخدا سلرز این افتخار را به من داد که از آن روز به بعد از من عمیقاً بدش میآمد. وقتی میگویم این افتخار را داد، لغات خالی از معنی به کار نمیبرم. در اندیشهٔ مردی به بزرگی ناخدا سلرز قرار داشتن، افتخاری بسیار واقعی بود و من به اندازهٔ کافی شعور داشتم که از آن قدردانی کنم و به آن ببالم… دیگر تا مدتی که زنده بود هرگز چیزی چاپ نکرد و هرگز امضای «مارک تواین» را در پای چیزی نگذاشت. زمانی که خبر مرگ او به وسیلهٔ تلگراف رسید، من در ساحل اقیانوس کبیر بودم. روزنامه نویس جدیدِ تازهنفسی بودم و به یک نام مستعار احتیاج داشتم. بدین جهت، نام مستعاری را که آن دریانورد قدیمی به دور انداخته بود ضبط کردم و بهترین کوشش خود را به کار بردم تا آن را در دست خود چنان نگه دارم که در دست او بوده؛ یعنی امضا و نشانه و مظهر و حکم اینکه آنچه با آن همراه است حقیقت محض است و میتوان روی راست بودن آن شرطبندی کرد. از فروتنی من دور است که بگویم چقدر در این راه موفق شدهام
بدرود ببخشید اگه طولانی بود
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
جالبه که یکی میمیره و لقبش به زندگی ادامه میده
چه جالب
صبر کن
الان بالاخره بود یا نبود؟ 😂
وجود داشته با یک هویت دیگه