بریم.... ❣
خب ادامه
اما سویونگ...... ....... .. ....... مرد😔
(😂😂😂😂😂😂😂😂نمردههههههه😂😂😂😂😂😂)
اما سونگ وو سویونگ رو هم پیش خودش نگه داشت
از زبون سویونگ👑:شوگا اومد تا نجاتم بده اما چرا ؟؟؟سونگ وو به اونم رحم نمیکنه خداااااا. سونگ وو سریع اومد و منو باز کرد و کشیدم دنبال خودش. و از در پشتی فرار کرد. اما یهو شوگا پیداش شد اما پلیسا پیشش نبودن . پلیسا اونور انبار بودن و انبار هم خیلی بزرگ بود. شوگا تا منو دید داد زد:سویونگ فرارررررر کننننننن. منم از موقعیت استفاده کردمو دوییدم اما سونگ وو داد زد :اگه دلت نمیخواد دوستت بمیره برگرد . با گفتن این کلمه سر جام خشک شدم و یه قطره اشک از چشمم سرازیر شد.
سریع برگشتم و شوگا رو دیدم که سونگ وو رو سرش اسلحه گذاشته بود.
من:خخخخخواهشش میکنم ک ک کاریش نداشته باش ..
من آروم آروم میرفتم جلو
سونگ وو:جلو میا اگه جلو بیای میکشمش. شوگا: سویونگ خواهش میکنم جلو نیا تو برو.
اما من اروم اروم جلو میرفتم. خیلی به سونگ وو نزدیک شدم
از موقعیت استفاده کردم و اسلحه رو از دستش کشیدم و شوگا رو ازاد کردم اما سونگ و هی اسلحه رو از دستم میکشید. منم چون نمیخواستم به شوگا اسیب برسه اسلحه رو میکشیدم که یهووووووووووو........... 😱
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
18 لایک
پارت بعد رو میخاممممممممم🥺
خواستم بگم ک چرا کم نوشتی اما بخاطر امتحانا درکت میکنم چون خودمم تیزهوشان شرکت کردم🙂💔
خسته نباشی امیدوارم تو امتحانا موفق باشی(:🌸
عالی بود