
چطورین بچه ها . پارت ۴ رو آوردم . هیچ مشکلی تو کارمون نیست پس به من بدین نمره ی بیست 😂 لایک کنین لطفا و من رو فالو کنید چون بلافاصله فالو میشید . سرتونو درد میارم برید بخوانید و لذت ببرید 👈
تا دکتر گفت من پدر بچه بودم حسابی جا خوردم . بعد عصبانی شدم . از رو تخت بلند شدمو دستامو مشت کردمو چند تا نفس عمیق کشیدم . خیلی از دست اسکورپین عصبانی بودم اون بچه ی منو کشته بود 😤 دکتر گفت : آروم باشید لطفا و بشینید روی تخت ! من یه نگه به دکتر کردمو یه ملق زدم و از روی سرشون رد شدم و فقط دویدم . 🏃♂️
همشونو رد میکردمو و همه با تعجب بهم نگاه میکردن . از بیمارستان اومدم بیرون و پریدمو تار پرت کردمو رفتم.................
شروع کردم به گشتن جا های مشکوک . ( هوا بارونی بود و عصر بود ) نزدیک پارک مرکزی نیویورک بودم . با خودم گفتم شاید رفته باشه اونجا ! بهتره برم یه سری بزنم . نزدیک یه کلبه ی متروکه شدم و روش نشستم . داشتم فکر میکردم که یهو.......
یهو حس کردم یه چیز تیز رفت توی کمرم 😥😱😱😱حس کردم دارم از روی زمین بلند میشم 😱😱بعد انگار داشت منو میچرخوند .!! یهو دیدم اسکورپینه و دمشو کرده تو کمر من و اون دم به سم آغشته بود 😨😨😰گفت : سلام عنکبوتی ! دنبال من می گشتی؟😈😈😈گفتم : من تورو می کشم! 😡تو بچه ی منو کشتی و بلک کت آسیب دیده 😤قسم میخورم انتقاممو میگیرم 😡😵گفت : به همین خیال باش ! ها ها ها ها ها 😈
هی تلاش میکردم که دمشو در بیارم ولی نمی شد ! آخر با لگد زدم توی شیشه ی ماسکش و اونو شکوندم و اون عقب عقب رفت . منم از فرست استفاده کردم و دمشو در آوردم از تو کمرم . پریدم و یه لگد زدم به سینه اش و اون خورد تو دیوار و افتاد رو زمین . منم دمشو برداشتم و خواستم بکنمش توی قلبش اما یهوووووو .........
یهو یه دست رو احساس کردم که دست منو گرفته !!!! برگشتم دیدم بلک کته 😱 دم اسکورپین رو ول کردم و گفتم : خدایا شکرت . بالاخره به هوش اومدی . ولی آخه چرا نذاشتی کار اینو....... یهو دستشو گذاشت روی لبام ( از روی ماسک ) و گفت : هیششششش هیچی نگو . این کارو کردم چون میدونستم که اگه بکشیش بعدا پشیمون میشی . 😁 آروم ماسک مو برداشت و چشم بند خودش رو هم برداشت و خیلی آروم نزدیکم شد و منو ب.و.س.ی.د و منم همراهیش کردم و بعد از پنج دقیقه از هم جدا شدیم و من یهو.....
افتادم روی زمین و فهمیدم سم داره اثر میکنه 😱😰😨 فیلیشیا ترسید و گفت : هی . هی . حالت خوبه به نظر میاد بدجور نیشت زده ! گفتم : خو...بم....خوبم . خواستم از جام پاشم که دوباره خوردم زمین و درازکش افتادم . ( هیچکس اونجا نیست ) بلک کت منو بلند کردو آروم بردم روی زمین روی علفا . گفت : کمک یکی کمک کنه و هی داد زد اما کسی نبود . 😭
بلک کت گریه اش گرفته بود . گفت منو تنها نذار پیتر ! گفتم : فیلیشیا لطفا گریه نکن . خب هر کسی یه عمری داره ولی عمر من کافی نبود تا با تو خوشبخت بشم . 😭😭😭 بهم یه قولی بده . بهم... قول ..بده....که ....که...در نبود من ...... تو قهرمان شهر میشی و از این شهر مراقبت میکنی... ! بهم قول میدی ؟ گفت : نه پیتر . نباید اینطوری تموم شه 😭😭😭😫
گفتم : لطفا فیلیشیا . من دارم میمیرم و نمیشه کاریش ..... کرد . بهم قول بده . با گریه گفت : بهت قول میدم . اما نمی زارم عشق زندگیم بمیره بلندم کردو ماسکمو گذاشت روی صورتم و مال خودش رو هم گذاشت . منو بغل کردو با خودش برد ولی داشتم کم کم بیهوش میشدم . گفتم : فیلیشیا دوست دارم و چشمام بسته شد و دیگه هیچی نفهمیدم ........
از زبان بلک کت : پیتر بیهوش شد . و من بغضم شدید شد . از دور بیمارستان رو دیدم و سریع تر خودمو رساندم........ این داستان ادامه دارد ............................ ....................................To be continue
خب بچه ها اینم پارت چهارم . امیدوارم خوشتون اومده باشه . مرسی از اینکه با من بودید و این داستانو خوندید 😘عاشقتونم 👑تاج قلب منید اگه خوشتون اومده همین الان لایک کنید کامنت یادتون نره . منم فالو کنید لطفا که فالو میشید حتما ❤💗تا یه داستان دیگه Piece out
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود لایکیدم 🌈🌈
سلام ایرمان خوبی ؟
میشه با پیام حرف بزنید؟
چرا از اون نمیپرسید حرفش چیه؟
سلام آجی جونم .
پرسیدم نگفت !
قربونت آجی 😘💙
داداش کجایی چرا تست نمیزاری؟
سلام آجی . میزارم نصفش رو نوشتم نصف دیگه اش هم دارم می نویسم
اها باش موفق باشی❤❤❤
میدونستم نظرت عوض میشه
معلومه که میشه😘
تو به چی میخندی این وسط؟😡😡
منظورت چیه؟
یعنی اون جواب منو تو هیچکدوم از تستاش نداده. و الان که تستتو خوندم از چیزی که نوشتم پشیمون شدم و میخوام دوباره داداشم شی لطفا لطفا 😔
هنوز نه به داره نه به باره
اون کلا با من مشکل داره
دعوای چند وقت پیشو پیش کشیده بعدشم ف.......ح........ش... داده😒
اون از من خسته شده بود و میخواست به یه بهانه ای منو مثل زباله بندازه دور
حالا اگه میخوای بری طرف پیام برو
ولی مطمئن باش یه روزی از توهم خسته میشه😔
تو که نمیدونی تو و.........ا..........
ت............س............ا...........پ.... چقدر ف.......ح........ش داده😑
یه تست ازش ساختم برو بخون بعد تصمیم بگیر ببخشیش یا نه😒
ایرمان😨
تو که نمیخوای با پیام آشتی کنی؟
تو یکی از تستاش پیام دادی گفتی دو دلی آشتی کنی😐😑
تو دیگه داداش من نیستی😞😔
اتفاقا من فکر میکنم که تو زیاده روی کردی . اون عاشق خواهر تو نیست و فقط با تو شوخی کرده . فکر کن من هم بگم اگه عاشق خواهرت شدم تو راضی هستی یا نه . شوخی کرده . و اگه نمیخوای داداشم باشی نباش . داداشای بهتر از تو زیادن 😑😠