این پارت کاملا غمگین هست 😔😣😠
جودی پرید تو اتاق مارینت جودی میشه املی رو بیاری نه وای دوباره از مو
معجزه گر ها را بهشون دادیم الان از اونموقع خیلی سال گذشه و انها حرفه ای شدند ولی هاکماث هنوز نرفته از زبان نویسنده یه روز گابریل تو اتاقش بود که یک صدا شنیه رفت جلو که ببینه چی هستش که یکی از پشت بهش چاقو زد گفت پس تو ای هاک یا شدو ماث هاهاها حالامن لیدی شرورم با صدای خش دار گفت تویی لایلا لایلا گفت خود خودمم و قبل تو ناتالی هم با همین چاقو زدم گابریل با ته صدا گفت نههههو پخش زمین شد لایلا معجزه گر ها را برداشت گفت نابودتون میکنم کفشدوزک و گربه سیاه و زندگی تو خراب میکنم مارینت یا بهتره بگم مرینت دوپن
و مریفت ادرین امروز بریم خونه ی بابام مرینت حتما راهی اونجاشدن ولی هر چقدر زنگ زدن کسی جواب نداد گفتم وایسا من لیدی باگ شدم رفتم تو باورم نمیشد حالا چطور به ادرین بگم در باز کردم گفتم اورژانس خبر کن ادرین جودی املی یکتون سریع باشه ادرین دوید تو چی شده و املی زنگ زد به اورژانس تو راه بیمارستان ادرین هی داشت گریه میکرد
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)