. این داستان از دوستی، شجاعت و جستجوی شناخت بیشتر درباره جادو و تاریخچه ان دارد. در هاگوارتز
**قسمت اول: ورود به هاگوارتز**
آریا در میان جمعیت پرهیاهوی ایستگاه کینگز کراس به سمت سکوی نه و سهچهارم پیش میرفت. هیجان و استرس توامان در دلش موج میزد. این اولین سال او در هاگوارتز بود و دقیقا نمیدانست چه چیزی در انتظار اوست. مادرش با نگاهی پر از امید و عشق به او لبخند زد و با صدایی آرام گفت: "به خاطر بسپار که همیشه به خودت اطمینان داشته باش."
آریا سرش را تکان داد و از میان ستون آجری اسرارآمیز عبور کرد. به محض ورود به سکوی جادویی، قطار بزرگ قرمز رنگ هاگوارتز اکسپرس را دید که با دودی از بخار در آمادهسازی برای سفر خود به نظر میرسید. لئو، دوست دوران کودکیاش، با دست تکان داد و او را به سمت خود فراخواند.
ادامه...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
💙عالی بود میشه از تست های منم حمایت کنید ایده برای تستچی میخوام برای اولین بار بره تو پربازدید ها💙
مرسی💙
تازه واردم یاد بگیرم حتما حمایت میکنم