از کناره خوشید غروب کرده میگذرم
تمام شهرو با بارانی ک نمیبارد در خیالش قدم میزنم بید های مجنون طنازی میرقصند
دُرُشکه ها صدای شکستن دارند
مراقبت از آنها دشوار است
خیابان های خاکستری سکوت کرده اند انگاری ک سالهاست کسی با آنها سخن نمیگوید
ترک های پشت پرده ی خانه افسانه ی عجیب است جادویی ک برای نشان دادن خود تله تله میکنند
ماه امشب آسمانش را روشن نکرده
انگاری ک اوهم از تاریکی پیروی میکند
همه چیز دست ب دست هم دادنند تا جان مرا دست پر به او هدیه دهند
تباه شدند آسمان هایی ک ساختمان های سیمانی آن را همرنگ خود کرده اند
همه دست نشانی او هستیم
قطره صبر من لبریز شده
از وجودم بیرون خواهم آورد تا تنها بازمانده ی این جستجوی بی کران باشم.
چرا هممون داریم اینشکلی میشیم؟
من هرچی از مامانمو اینا شنیدم خیلی شاد بودن... حالا همونا دارن زندگیو برامون سخت میکنم.
مشکل اینه که این نسل خیلی بیشتر از سنمون میفهمیم و خب پیش فعالیم و خب شاید پدر مادرامون نمیتونن درکمون کنن شاید اینه که داره اذیتمون میکنه:)
چرااا من میخوام خنگ باشم، واقعا سختهه
هعییی:) 💔
حق>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
حق>>>>>>>>>>>>>>>>
حق>>