دختری از خاندان ملفوی p3

امسال الی.جینی. هری.رون باهم تو یه کوپه بودن چینی که از هری خوشش می امد کنارش نشست و الی و رون مجبور شدن کنار هم بنشینن البته علاقه جینی یک طرفه نبود جینی به هری گفت الی و رون چقدر قرمز شدن هری گفت: تو هم می خوای؟ و جوری که بقیه نفهمن روی گردن جینی فوت کرد جینی قرمز شد گردنش منقبض شد و موهای کمرش سیخ شد

ناگهان سر و کله ی دراکو پیدا شد و قبل از اینکه کسی چیزی بگه الی گفت :چی میخوای دراکو؟ دراکو اما با گرمی که الان دو سال بود الی در صدای دراکو حس نکرده بود گفت: وند اروم باش می خواستم بگم امسال جشن رقصه بهتره یه (احمقی ) باهات بیاد ! الی قرمز شده بود چون دراکو اونو وند صدا کرده بود وقتی اون دوتا بچه بودن دراکو اونو اینجوری صدا می کر چون اسم میانی اون وندی بود الی گفت:(گمشو) دراکو نیازی نیست تو به من اطلاع بدی ! و در کوپه را محکم بست

هری بلند شد و در گوش رون چیزی گفت رون لبخندی پر از شیطنت زد و به الی گفت: میای بریم از اون دکه خوراکی یه چیزی بخریم؟ الی درونش قلقلکی حس کرد دست رون را گرفت و بیرون رفت همان لحظه هری خودش را روی زمین انداخت و بند کفش جینی را باز کرد وقتی نشست به جینی گفت بند کفشت بازه وقتی جینی دولا شد هری خم شد وقتی جینی بلند شد هری صورت جینی را در دستانش گرفت و او را ؟ و جینی که از این حرکت خوشش امده از هری جدا شد و بار دیگر به هری چسبید دستانش را دور گردن هری انداخت و هری دستش را پشت کمر او گذاشت وقتی انها جدا شدند هری به جینی گفت : با من به مراسم رقص می ایی؟ جینی قرمز شد و لپ هری را ؟ و گفت : چرا که نه؟

در راه روی قطار رون دستش را به دست الی سایید او به کوپه ها نگاه کرد کوپه ای خالی پیدا کرد و وارد ان شد الی که نگرن او شده بود داخل رفت رون در رابست و گفت:الی میدونم عجیبه ولی رفت و کنار الی نشست به چشمان ابی اش نگاه کرد الی به موهای نارنجی رون رون میخواست به حرفش ادامه بدهد اما الی دستش را روی دهان او گذاشت و گفت : رونالد ویزلی من من .. رون دست او را در مشتش گرفت و گفت :