
خب اینم از پارت 2

از زبان هیون وو یا نویسنده : همه ی مردای کمپانی بیگ هیت عاشقت شده بودن همه ی همه ....... تو اون اتاق جلسه تی اکس تی و بی تی اس و همه ی بوی بند ها بودن و بخصوص برادرت که توی گروه تی اکس تی بود برادرت در حقیقت یونجون بود و خیلی روت کراشه خیلیییییییییییییی زیاد در حد عروسی باهات و تشکیل خانواده باهات :/ یه بار هم برادرت خواست ازت عروسی کنه بدون اینکه کسی بویی ببره ولی تو ردش کردی و اینکه واسه همین نمیزاره تو با کسی که دوسش نداری باشی . رئیس متوجه شده بود که همه عاشقت شدن و ...... . رئیس : عشقم بیا کنارم بشین . ممنون که دعوتمو قبول کردی میدونم که درگیر بچمونی ولی همین که اومدی منو خیلی خوشحال کرد :) (عکس برادرت یونجون را میتوانی با دو چشم زیبایتان مشاهده و بررسی فرمائید:/)
کوک : رئیس یعنی این خانم زیبا همسر شما هستن ؟ رئیس : همین مونده که تو برام تعین تکلیف کنی که با کی باشم با کی نباشم :/ یونجون :با تمام جرئت میتونم بگم خواهر من با شما هیچ وقت با شما عروسی نکرده و هیچ بچه ای هم در کار نیست ..... ا.ت : درسته من و شما هیچ نسبتی نداریم و نخواهیم داشت . رئیس من فقط به این دلیل به این کمپانی اومدم چون داداشم اینجا بود و من فقط بخواطر برادرم به کمپانی بیگ هیت اومدم و اصلا قرار نبود همچین اتفاقی بیفته .
کوک : رئیس میشه دلیل این کار شما رو بدونم که چرا این خانم رو اذیت کردین . همه حرفش رو تایید کردن ا.ت : میشه بدونم دلیل این حرف شما چی بود . یونجون : همه میدونن که من روی خواهرم حساسم ولی رئیس شما به چه جرعت این حرف رو به خواهر من میگید رئیس : همتون جز ا.ت اخراجید ا.ت : اگر تمام این افراد رو اخراج کنید دیگه هیج منی ه وجود نداره همه :......... رئیس : همتون شانس آوردید .
ا.ت : میشه بدونم چرا من رو به اینجا آوردین ؟ رئیس : مسئله این بود که من میخواستم بری توی گروه تی اکس تی و یا اگر دوس داری بی تی اس ...... کدوم رو انتخاب میکنی ؟ ا.ت : من گروه بی تی اس رو انتخاب میکنم . رئیس : خیله خب باید بدونی که تو رهبر ووکال هستی چون طبق نتایج صدای تو برای ووکال خیلی خوبه (اینارو با کلی ناراحتی و خجالت گفت) بعد از چند دقیقه همه رفتن و من با داداشم خواستم برم که یونجون گفت : چرا داری دنبال من میای ؟ (از دستت ناراحت نیست بچم زود رنج نیست) ا.ت: مگه نمیریم ویلا ؟ (در این داستان پدر و مادرت مردن البته دیدیشون ولی متاسفانه توی کشتی قرق شدن) یونجون : تو باید بری خونه ی بی تی اس تا بیشتر باهاشون آشنا بشی . ا.ت : باشه . از زبان هیون وو :

ا.ت داشت همین شکلی با داداشش (یونجون) صحبت میکرد که کوکی اومد و گفت هر موقع که دوس داشتی میتونیم بریم . تو هم از یونجون خدافظی کردی و با بی تی اس رفتی توی ویلاشون . جیمین : خب نظرت درمورد خونمون چیه ؟ ا.ت : خوشگله از ترز دکورش خوشم میاد . تهیونگ : خب ما 6 تا اتاق آماده داریم که کسی تو اون نمیخوابه و در حقیقت 6 تا اتاق اضافه داریم با من بیا تا نشونت بدم :) ا.ت : باشه . دنبال تهیونگ رفتم 5 تا اتاقارو بهم نشون داد ولی زیاد با خوشم نیومد به اتاق آخری که رسیدم رو خیلیییییییییییییی پسندیدم اتاق به 20 قسمت خیلییییییییییی بزرگ تقسیم شده بود که توی بیشتر قسمتاش تخت بود و بعضش هاش مبل و خیلی خوشگل و شیک و کیوت بود اتاق شیشمی رو به تهیونگ گفتم اونم لبخند بهم زد و گفت : اگر دوس داری برو توی اتاق تا یکم برات جا بیفته که چی کجاست و ...... و هروقت هم آماده بودی بیا :) ا.ت: باشه . یه بوس روی لپش میخواستم بکنم که یهو لبم اشتباهی روی لبش قرار گرفت ...... ( اتاقت از تریق راهرو های باریک ولی دراز به هم وصل میشد عکس راهرو هایی که 20 قسمت اتاقت رو وصل میکرد . فک کن 20 تا خونه رو به هم وصل کردی با این راهرو عه که عکسش رو گذاشتم . و اینکه هر قسمت برای وورودیش در نداره .)

از زبان کوک : من دنبال تهیونگ و ا.ت رفتم تا مطمعن بشم که تهیونگ نمیاد دلبری کنه (اوخی چه بانی حسودی) در اتاق شیشم رو که باز کردم دیدم ا.ت و تهیونگ داشتن همدیگه رو بوس میکردنننننننننننننننننننننننننننننن :0

ایزی ایزی تامام تامام :) خواهشا نظر بده و بگو چطور بود ؟ (اینم یه تکه از اتاقته) (خودم میدونم یکم دارم روش قفلی میزنم)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
قشنگ بود ♥️
حتماً ادامه بده 😍
ممنون
عالی بعد بزار پلیز
چشم
ادامه ندارع؟:(
داله داله ولی قراره دیر بیاد هق هق :/
حیح بعدی 😐🙂
قشنگه
تنکیو :)