آغوش قدیمی

در سرزمینِ قافیه‌ها دفن می‌شود هر شاعری که شعر نگوید برای تو...

غمه طولانی مدتی بود. لاقل فکر می کردم خوشحالی بعدش یکم بلندمدت بشه

واقعا جبران ناپذیره و واقعا حالم خوب نیست.

حس میکنم اگه سرمو بکوبم به جایی اونقدر محکم که متلاشی بشه بجای خون و مغز و چندشیات جمجمه ازش توده های مشکی پیچ پیچی درهم تنیده بزنه بیرون

من واقعا معتقدم زمان و فاصله نمی‌تونه از دوستی و دوست داشتن های واقعی چیزی کم بکنه. ولی تو با این که هیچ فاصله ای نبود ایجاد کردی و دنبال بهونه بودی اوکی میگفتی خودم میرفتم لااقل یکم راحت تر بود شادی کنار میدم ولی ...نه ..نمی‌دونم ..

تو تموم خصوصیت های خوب رو یک جا توی شخصیت کوچیک و قشنگت جا دادی و من در تعجبم بابت این همه دوست داشتنی بودنت