🤍
اون شعرو یادش بود پس منم همینطور باید برم باهاش حرف بزنم استرس گرفته بودم دستمو گذاشتم روی دسته در خیلی خیلی استرس داشتم اما نمیتونستم تا آخر سال برای اینکه باهاش رو به رو نشم وارد کلاس نشم رفتم داخل فیونا بهم نگاه کرد منم برای اینکه جلوه بدم نمیدونستم برگشته گفتم فیونا خودتی؟ " ک... کایا بلند شد و اومد طرفم و بغلم کرد کایا خودتی من خیلی وقته دلم برات تنگ شده منم همینطور هنوز همه چیز يادته؟ معلومه اما میخوام بدونم...... چی رو بدونی؟ چیشد برگشتی؟ من اومدم تا عضو گروه تیراندازی بشم تو هم لطفا بیا میخوام کنارم باشی نمیخوام دیگه از پیشم بری من چطور باید عضو شم؟ خودم باشون حرف میزنم چرا تو خودم میرم یا مامانم میاد هر کسی رو قبول نمیکنن اما اگه من بگم فرق داره چرا فرق داره؟ چون بابام مدرسه رو خریده چی؟ توی این مدت ما پیشرفت مالی داشتیم توی یه سرمایه گذاری که هیچکس بهش باور نداشت من براش خوشحال بودم اما حس کردم دیگه خیلی باهاش فرق دارم فیونا ادامه داد: ببین فکر نکن حالا پولدار شدیم و دیگه بهت اهمیتی نمیدم من توی این چند سال خیلی بهت فکر میکردم
من خیلی منتظر دیدنت یا برگشتنت بودم اما فکر کردم منو یادت رفته
_چرا باید یادم بره کایا من تو رو خیلی دوست دارم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
عالییییییییییییی بوددددددددددد 👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻🌼
مررررررسی❤️🩹