خب خب میخوام یه داستان با کمک شما بنویسم
خب خلاصه این داستان: میا دختر ارباب زادهای که به اتفاق یه مهمونی با خانوادش(عمو،پسرعمو/دخترعمو،عمه،دخترعمه/پسرعمه،...) تو عمارت بزرگ مادربزرگ و پدربزرگش در یه روستای دور افتاده روبه رو میشه و کم کم اعضای اون خونه گم میشن حالا مایا...
خب حالا که خلاصه داستان رو فهمیدید اول به دو نفر نیاز دارم که نویسندهان هرکس میتونه تو نوشتن این داستان کمکم کنه کامنت بزارم:)
حالا نوبت به شخصیتهای داستان میرسه ما به مادربزرگ پدربزرگ مادر و پدر میا دو تا از عموهای میا و همسراشون عمهی میا پسر عمه میا و شوهرش و سه پسر عموی میا و دو دختر عموی میا نیاز داریم تو اسلاید بعد یه فرم مینویسم و کسایی که میخوان یکی از این نقش هارو داشته باشن اون فرم رو پر کنن البته توجه داشته باشید اسم و فامیلی توسط نویسندهها انتخاب میشه
فرم شخصیت ها که باید پر کنید شخصیت:(دوست داری میا باشی پدر میا یا هرکس دیگه ای) اخلاق: چهره: سن:(سن میا و دختر عموهاو دخترعمه ها و پسر عمو ها از ۱۸ بیشتر نباشه)
حالا سوالی که پیش میاد این داستان نویسنده داره و اونا داستان رو مینویسن نقش شخصیت ها که انتخاب میشن چیه؟ بیاید یه مثال بزنم میا و پدرش به سمت اتاق طبقه بالا میرن تا چمدون هارو اونجا بزارن میا میپرسه: پدر عمه و بقیه کی میان؟ از میا تا میپرسه رو نویسنده مینویسه و سوال میا رو اون شخصیت منتخب میا با هوش خودش مینویسه امیدوارم متوجه منظورم شده باشید من «مثلا» پارت پنج رو بدون جملههای شخصیت ها میفرستم و شخصیتها اون رو کامل میکنن و بعد پارت پنج رو با جمله های شما کامل میکنم و کامل شده اون رو با یه پست دیگه منتشر میکنم
خب امیدوارم که تو نوشتن این داستان بهم کمک کنید:) تا یادم نرفته این رو هم بگم بعد از اینکه پست منتشر شد تا بیست و چهار ساعت بعد شخصیت ها کار مربوط به خودشون رو انجام میدن و اگر انجام ندن از کار حذف میشن و خود نویسنده ها جمله شخصیت هارو میگن خدافظظظ
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دونفر برای کمک تو نوشتن داستان انتخاب شدن
لطفا دیگه پیام ندید:)
شخصیت: پدر بزرگ نیا
سن و قد: 70 سال و قد 1,95
اخلاق: پر انرژی، شاد و بازیگوش، خوشگذران، حواس پرت، رومانتیک، شوخ طبع، خونگرم
چهره: بدن آماده و رو فرم و عضلانی با چشم های قرمز و با ریش و موهای سفید و مجبوره که همیشه کت شلوار بپوشه ولی دوست داره لباس های راحت و رنگی رنگی و زیبا بپوشه ولی زنش نمیگذارد
گیلبرت جانسون
شخصیت: مادر بزرگ نیا
سن: 80
قد: 1,62
اخلاق: سرد، سر سخت، جدی، سخت گیر، متمرکز، قانون مند، حواس جمع، رفتار ترسناک و حرف های قاطعانه.
ظاهر: موهایش کاملا سفید است در واقع از وقتی که به دنیا آمد موهایش سفید بود، چشم های آبی، با اینکه 80 سالشه ولی بدن و صورتی مانند یک زن 22 ساله را دارد و بسیار زیبا است و لباس های سلطنتی میپوشد
بتسابه واتسون
شخصیت: مادر میا
سن: 38
قد: 1,72
اخلاق: مهربون ولی محافظ کار باهوش و حواس جمع و خونگرم
شکل ظاهری: زنی با موهای قهوه ای روشن و بسیار زیبا با چشم های سبز و اکثرا لباس هایی با رنگ های شاد می پوشه مثل زرد
آگنس لاکهارت
دنبالم کن بیا بخش گفتگو
باشه
شخصیت: پدر میا
سن: 45
چهره: مردی خوش قیافه و با صورتی جدی و مصمم با بدنی رو فرم و یک زخم چاقو روی چشم سمت چپ اش همیشه لباس های رسمی می پوشه مثل کت شلوار با یک دستکش چرم سیاه
اخلاق: جدی و سرد آرام و مصمم همیشه حواسش به همه چیز هست و همه احتمالات رو در نظر میگیره و به هیچکس جز میا و همسرش اعتماد نمیکنه و برای فدا کردن خودش برای خانوادش حتی یک ثانیه هم تردید نمیکنه
اسم و فامیل پدر: ویلیام جانسون
شخصیت: پسر عموی میا تائو که مخفف تئودوره سن:۱۸ چهره یا ظاهر: پوستی گندمی روشن و موهای قهوه ای با ترکیب بور و قد ۱۸۰ و بدنی ورزشی اخلاقیات: معمولا ساکت و آرام اما کنجکاو و دارای خشمی شدید اگر بروز کنه اما صبر زیاد داره و ماهر در دفاع شخصی و استایل دارک و ساده و شیک داره اهل ورزش های رزمی و موتور سواریه
اسم و فامیل: لوکاس جانسون
عالی
منم میخوام کمک کنم...باید چیکار کنم؟
دنبالت میکنم و بهت پیام میدم بعد بهت میگم چیکار کنی عزیزم:)
باشه