امیدوارم خوشتون بیاد
دبیرستان، بیمفهوم ترین کلمه برای سوگورو بود. «هه!دبیرستان!مردم میرن اونجا خوش میگذرونن؟!اونجا جز میمو-نایی از خود راضی هیچی نداره!»
او موهایش را بست.درست مثل دوران نوجوانیش شده بود.وقتی که هنوز با ساتورو دوست بود..
او گفت:«شاید ساتورو دلش بخواد منو ببینه! هرچی نباشه،تنها کسی بود که هوامو داشت..»
او آماده شد و از خانه بیرون رفت.قبل از رفتن، برای ساتورو یک بسته شکلات خرید. همیشه میدانست شکلاتی طعم موردعلاقه او بود.وقتی به پشت در خانهاش رسید، مکث کرد.نکند اصلا ساتورو نخواهد او را ببیند؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
29 لایک
چیزی نیست فقط نمیدونم چرا داره از چشمام اشک میاد؟
اتک فنی؟ منم همینطور بیا دوست شیم
کی اینجا پیاز خورد کرده؟
چرا از تو لیست دوستات برداشتیم میکاثاعلی 🥲
گریم گرفته؟نه خاک رفته.پس چرا زار میزنم؟نه دارم میخندم🥲
مامان گشمگ بود
😭😭😭😭😭
عالی ،به تست و پستای منم سر بزن ❤️
پایان خوش؟ ببخشید ما دیزنی نیستیم🙏🏻