سکوتش را که دیدن فکر کردم از روی ناراحتی یا تنها بودن است، چون انگار اصلا صدایم را نمیشنید.هرچه صدایش زدم :فامیر،فامیر
انگار که نه انگار دوباره با صدای رسا و بلندتر از قبل اسمش را صدا زدم، اینبار نگاهم کرد و با تاخیر جواب داد:جانم.
خوشحال از اینکه بلاخره جوابم را داده گفتم:چرا هرچه صدایت میزنم جواب نمیدهی.گفت:《ببخشید ذهنم درگیر بود، حالا بگو چکارم داشتی؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
فرصتت