ببخشید انقدر دیر نوشتم امتحان داشتم اونم تلفنی تستچیم قاطی کرده بودمجبور شدم تو واتساپ بنویسم از اونجا کپی کنم بیارم اینجا😢
از زبان ا/ت = داشتم همین جوری خر ذوق میشدم و کاپوچینومو میخوردم😀
از زبان نامجون=بعد از اینکه با هوپی اومدیم سر میز دلم میخواست به همون دختره که افتاد روم نگاه کنم انگار از نگاه کردنش خسته نمیشدم تا اینکه خواستیم بریم وقتی پاشدم برگردم برای آخرین بار اون دختررو ببینم دیدیم اونا زودتر از ما رفتن یکم ناراحت شدم ولی خب چه میشه کرد
از زبان جیمین= راه افتادیم که برگردیم خونه تو راه نامجون همش تو خودش بود بعد از اینکه رسیدیم کوکی گفت:خب خب یه انیمه ی سینمایی گرفتم دور هم ببینیم . جین:من برم خوراکی بیارم هوپیم همراهش رفت تهیونگم کنار کوکی نشست منتظر بقیه شدن تهیونگ:نامجون شی، جیمین شی، شوگا هیونگ نمیاید نامجون : من یکم خسته ام میرم استراحت کنم شوگا برخلاف بقیه ی زمانا گفت من برم چندتا بالشت بیارم دراز بکشیم ببینیم من(جیمین): آمممم منم یکم میخوام استراحت کنم کوکی: باشه حتما خسته ای برو 😄جین و هوپی باهم از آشپزخونه اومدن بیرون همون موقع نامجون رفت تو اتاقش من( جیمین): اُه اُه هیونگ امشب میخوان جشن بگیرن 😂 جین:جشن بگیرن مگه تو نمیای؟ 🤨 من( جیمین ): آه نه خسته ام ولی این چیپس پذیری با خودم میبرم😁هوپی: یاااا اون برای یه نفر زیادی بزرگه منم سریع جیم شدم رفتم تو اتاقم بعد از ده دقیقه که همه داشتن انیمه رو میدیدن در اتاقمو آروم باز کردم رفتم جلوی در اتاق نامجون در زدم ولی جواب نداد دوباره در زدم جواب نداد درو باز کردم دیدم نامجون داره..... 😳
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (4)