
پارت سوم... ناظر عزیز منتشر کنید ممنون میشم💗✨️
با طلوع پرتوی از خورشید چشمامو باز کردم و چند دقیقه ای مثل همیشه به سقف خیره شدم و روی تخت نشستم با چشمای خوابالود اما پر از ذوق گوشیمو توی دستم گرفتم و با دیدن نوتیف پیامش روی گوشی خنده ای روی لبم نقش بست و نوشتم(صبحت بخیر قشنگمم) تا جوابمو میداد پاشدم از روی تختو آبی به صورتم زدم و سرحال تر به سراغ گوشی برگشتم جوابمو داده بود لبخندی زدم و نوشته بود(حالت چطوره بچه) جواب دادمو مکالمه کوتاهی بینمون شکل گرفت و بعد از چند دقیقه رفت تا به باشگاهش برسه لوکاس بسکتبال بازی میکرد و منم عاشق این ورزش بودم... وایب خوبی بهم میداد توپش، لباس مخصوصش همشو دوست داشتم و اولین بار که فهمیدم بسکتبال بازی میکنه کلی خرذوق شدم:)) حس وابسته شدن بهشو که توی قلبم کم کم در حال نفوذ بود و شدید احساس میکردم!
بعد از دو ساعت و نیم برگشت و رفتم باهاش حرف زدم اما اینبار تلفنی چون چند روزی میشد صداشو نشنیده بودم《لوکاس: (با خوشحالی توی صداش) سلاممم چطوریی ویولت: همون لحظه اول لبخندی ناخودآگاه روی لبم اومد و با صدای آروم اما پر از ذوق سلامی کردم و حالشو پرسیدم: چخبراا چیکارا میکنی باشگاه خوش گذشت؟ لوکاس: آرهه خوب بود تو چیکارا کردی (خندید) و ادامه داد مثل همیشه تو گوشی بودی؟ ویولت: خندیدم و گفتم : خبب آره کار دیگه ای نداشتمم لوکاس : باشه اشکالی نداره اما اذیت نکن خودتو زیاد با گوشی باشه؟ ویولت: چشمم سعی میکنم لوکاس: ویولت..من، خیلی خوشحالم دارمت، همیشه وقتی تو فکر میرفتم و با خدا حرف میزدم ازش میخواستم یکی مثل تو رو بهم بده:)) ویولت: قشنگ حرفایی که توی دلم راجبه خودش بود و از طرف خودش به زبون میاورد و این واقعا عجیب بود و وقتی این حرفاشو میشنیدم توی قلبم اکلیل های فراوون حس میکردم نمیدونستم چی بگم واقعا:)) فقط دلم میخواست وقتی این حرفارو میزنه بکشم توی بغلم اونو و دیگه رهاش نکنم! لبخندی زدم و گفتم: دوست دارمم همین:)
لوکاس : منم دوست دارمم بچه! ویولت:خوشحالم پیدات کردم:)) لوکاس :خندیدمو گفتم : خوشحالیی؟ دهن منو سرویس کردی کوچولو تا تونستم قلبتو به دست بیارم ویولت: (با خنده) آره خبب واقعا اذیت کردم لوکاس : ولی میدونی چیزی که آسون به دست بیاد زودم از دست میره! ویولت : عزیزدلمم:)) لوکاس : چند وقت دیگه باید به مامانتم بگی ها این داستانو ویولت : فکر نمیکردم خودش ازم بخواد این ماجرای باهم بودنمونو به خانوادم بگم کم کم واقعا داشتم به شخصیت خوبش پی میبردم! لبخندی رو لبم اومد و گفتم(ببینم چی میشه فعلا زوده یعنی...خب میترسم) لوکاس: چیزی قرار نیست ما دو نفرو از هم دور کنه:)! ویولت: میدونم ولی، از کجا مطمئنی!؟ لوکاس: من وقتی درگیر یه چیزی بشم تا ابد قرار نیست بیخیالش بشم! تو رو از دست نمیدم هیچوقت مگه اینکه خودت بخوای بری... ویولت: حرفاشو خیلی دوست داشتم هرچی که میگفت لبخندی روی لبم میومد و تو دلم هزار بار قربون صدقش میرفتم:)) با صدایی ملایم و نسبتا بلند گفتم : من هیچوقت قرار نیست برم وقتی یه قولی دادم پاش میمونم من قول دادم کنارت باشم!
بعد از چند دقیقه ای که حرفامون به پایان رسید گوشیو قطع کردم و لبخندی روی لبم حس میکردم خشک شده بود خندیدم و از روی تختم بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم داداش کوچیکم(تام) که سرش تو گوشی بود سمتم اومد و با خنده گفت : جدیدا خیلی تو اتاق میمونی ویولت : با لحنی که سعی کردم بحث و عوض کنم گفتم خب درسامو باید توی اتاق بخونم دیگه چیزی نگفت و سمت مبل رفتم و نشستم و به مامانم نگاه میکردم که چجوری قراره بهش قضیه لوکاس رو بگم! من نمیخواستم از لوکاس دور شم!! میترسیدم مامانم باهم بودنمونو قبول نکنه:)! فکرای تو سرمو کنار زدم و ذهنم رفت سمت اولین باری که تلفنی حرف زدیم و صداشو شنیدم لبخندی عجیب روی لبم میومد فکر نکنم حتی صدای منو اون روز میشنید از بس که آروم حرف میزدم خندیدم و با خودم گفتم اما تجربه قشنگی بوداا!
پاهامو که از مبل آویزون بود تکون میدادم و به اون آدم فکر میکردم گوشیمو برداشتم و رفتم و گالری گوشیمو واسه بار هزارم با عکساش که هربار ذوق قلبم رو زنده میکرد مرور کردم همینطور که به عکساش خیره میشدم و لبخند میزدم فکری که تا حالا تجربش نکرده بودم توی سرم اومد حسم نسبت به این آدم اینه که یا تهش باهاش ازدواج میکنم یا تبدیل به بزرگ ترین شکست قلبم میشد!:)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
تست٫پستت عالی بود (:
امیدوارم در آینده
بتونی بهترین کاربر تستچی بشی ! 🪴
همینجوری ادامه بده و
از خودت بهترین و بساز !🌷
برات موفقیت های بسیاری آرزو میکنم 🌾
با آرزوی موفقیت :گورباعلی🪤
تست/پستت لایک شد🥳
راستی بک میدم 🤍
ممنون میشم به تستای منم یه سری بزنید🚀
پینشه آیا؟ 🥕
من برم بمیزم😭عهههه چرا انقدر تو خوبیییی😭
نهه😭مث تووو🫠✨️
من به خاطر تو اومدمتستچییی🦋🫂😭
عزیزدلمممم🥺🫠🥲😭😭🩷
🎀✨️
محشر بود:))
تک تک جمله هاش رو با تمام وجودم درک میکنم:)
مرسییی زیبااا🫠🩷
این خیلییی خفنن بودد عاشقش شدمم
بوووس🫠🥹💜
عالی بودددد💗👍🏻
ممنونمم🩷
فرصت؟
💗✨️