پارت دوم...
آدام و آلیس دو قلو بودند،اکنون هردو ۱۸ سال سن داشتند. پخته تر از گذشته خود شده بودند...
آلیس از روی رخت خوابش بلند شد و پرده اتاقش را کنار زد،نور آفتاب مستقیم به سمت اتاق آمد و اتاق را از حالت تاریک به حالت نورانی در آورد.
او به سمت پذیرایی رفت،مادرش را در هیچ جای خانه نتوانست ببیند،تنها فقط برادرش را دید که روی مبل نشسته بود و بیل دستش بود.
آلیس با صدایی مشکوک پرسید《آدام؟ چرا بیل دستته...؟ و مامان کجاست؟》
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
هنوز پارت اولو نخوندممممممم
So...Read it
عالییییی💚🖤
تشکر
جدیدا خیلی دارم پستات رو نظارت میکنمم 😂🤝 مثل همیشه میدرخشی 3>✨
نظارت؟ منظور؟؟😟
ممنونم💘
ناظر پست هاتم 😂🤝
ای وااای
ایولل
ماچ به چشمات 3>
💘