پرستار بیمارستان، مردی با یونیفرم ارتشی با ظاهری خسته و مضطرب را بالای سر بیماری آورد و به پیرمردی که روی تخت دراز کشیده بود گفت : آقا پسر شما اینجاست
پرستار مجبور شد چند بار حرفش را تکرار کند تا بیمار چشمانش را باز کند پیرمرد به سختی چشمانش را باز کرد و در حالیکه بخاطر حمله قلبی درد می کشید جوان یونیفرم پوشی را که کنار چادر اکسیژن ایستاده بود دید و دستش را به سوی او دراز کرد و سرباز دست زمخت او را که در اثر سکته لمس شده بود در دست گرفت و گرمی محبت را در آن حس کرد پرستار یک صندلی برایش آورد و سرباز توانست کنار تخت بنشیند
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
57 لایک
😭😭✨✨✨
واهلایایایاایایای
عالی بود
وا گریه چیه؟
خیییلی قششنگگگ بودد:)🎀
😭😭😭😭
بسی بسیار زیبا:) ♡
ولی..... ولللیییی......🥲🥲 :)))))))))
فوق العادههههه
:)))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))))
خیلی قشنگ بود...