حکایت ضرب المثل«خیاط هم در کوزه افتاد»

سلام دوستان میخوام براتون حکایت و معنی ضرب المثل خیاط هم در کوزه افتاد رو بگم

روزی روزگاری یک خیاط بود که خیاطی ای در نزدیکی قبرستان داشت. او برایش جالب بود که هر دفعه آدم های بیشتری در آن سرزمین می میر.ند

چون خیاط سواد خوبی نداشت برای شمردن هر دفعه سنگی را در کوزه می‌انداخت و میشمرد و کم کم برایش سرگرم کننده شده بود.

مشتری ها هم خوششان آمده بود و میومدن و از خیاط میپرسیدن که چند سنگ در کوزه است؟ و خیاط پاسخ آن ها را میداد

روزی خیاطی بسته میشه. مردی از کنار آنجا رد میشه و می‌پرسه چرا خیاطی بسته است؟ مرد دیگری پاسخ داد:«خیاط هم در کوزه افتاد»

اینم از حکایت که وقتایی کاربرد داره که وقتی کسی به چیزی زیاد فکر می‌کنه و سرخودش میاد بدرود👋