معرفی فیلم مه 2007

فیلم مه محصول سال 2007 و فیلمی در ژانر جنایی/ وحشت/ علمی تخیلی به کارگردانی فرانک دارابونت است . این فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر استیون کینگ است که خود نویسنده ای به نام و با تجربه هستند.

نویسندگی فیلمنامه و کارگردانی هردو بر عهده ی فرانک داربونت بوده که تصمیم بر این داشته پایان داستان فیلم با پایان خود داستان نوشته ی استیون کینگ متفاوت باشد و نتیجه ی این تصمیم ،اضافه شدن چند کاراکتر جدید و تغییر کلی پایان بندی فیلم با داستان بود.

و البته این تصمیمات و تغییر ها هیچ نارضایتی از سوی مخاطبان را در پی نداشت بلکه حتی خود نویسنده کتاب (مه) اظهار داشته که فیلم حتی خود اثرش را هم بهبود بخشیده و در نهایت این فیلم تبدیل شد به یکی از معدود فیلم هایی که حتی منبع خود را نیز بهبود داده است!

یکی دیگر از نکات مثبت درباره این فیلم این است که نه تنها داستان فیلم شامل دلهره هایی است که در مخاطب ایجاد میکند بلکه این فیلم شامل زیرمتنی است که حتی در اسلحه ی الوده به مایع قرمز رنگی که در بدن همه ما جریان دارد ، نیز میتوان ان را مشاهده کرد ... این فیلم یک فیلم با هدف سود و درامد و فیلمی تجاری نیست بلکه فیلمی بسیار عمیق است که بیشتر به دین و ایمان و انسانیت در فرهنگ امریکایی مربوط(البته اونچه که خودم فهمیدم)است ... البته بیشتر رفتار ها و گفتار ها اکنون شامل حال ما هم میشود !

(کینگ در مصاحبه‌ای اعلام کرد که فیلم به مراتب قوی‌تر و تأثیرگذارتر از خود کتاب درآمده‌است.) بازیگران فیلم شامل :توماس جین بازیگر نقش اصلی دیوید دریتون _لوری هولدن در نقش اماندا دانفری_مارسیا گی هاردن در نقش خانم کارمودی و...

طوفانی سهمگین باعث می‌شود تا زندگی مردم شهر کوچکی به‌نام «مین» که در نزدیکی کوهستان قرار دارد به هم بریزد. تلفن‌ها قطع می‌شود و تقریباً اکثر وسایل الکتریکی از کار می‌افتد. دیوید که یک نقاش است و برای فیلم‌های هالیوودی پوستر درست می‌کند بعد از وقوع طوفان به همراه پسرش و همسایه‌ای که دل خوشی از او ندارد به سوی شهر می‌روند تا از فروشگاه کمی خرید کنند. طوفان افراد زیادی را برای خرید به فروشگاه کشانده و این مکان را شلوغ تر از همیشه کرده‌است. ابتدا همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد اما بعد از مدتی صدای مهیب آژیر خطر به صدا درآمده و مه غلیظی همه جا را می‌پوشاند. همان‌طور که این مه مرموز کل آن ناحیه را دربرمی‌گیرد، گروهی از مردم، که دیوید و پسرش هم در بین آن‌ها هستند، در فروشگاه زندانی می‌شوند و این در حالی است که دنیای پیرامون این انسان‌ها به تدریج به جهنمی واقعی تبدیل می‌شود...