امروز:

امروز روز خیلی عجیبی بود.عجیب تر از اون این هست که از ااین بخش تستچی به عنوان دفتر خاطرات و مطالب مهمی استفاده میکنم که باید به خودم یاد آوری کنم..

امروز تازه فهمیدم که یا من این همه سال اشتباه یاد گرفتم که دوست پیدا کنم یا بقیه هنوز براشون خیلی عجیبه که بخوان به دوستشون کمک کنن تو جمعشون به حرف های اونم اهمیت بدن و منتظر اونم بمونن شاید منم که منتظرم تا با زبون بی زبونی بهم بگن که از اکیپ ب.ر.و گمشو

امروز فهمیدم که شیمی دنیای متفاوت تری از تصورات من هست دنیایی بزرگتر-قشنگ تر و دنیایی که هرکسی اجازه ورود به اونو نداره برای همین تا آخر زنگ شیمی از این استرس سکته کردم که دبیر از من چیزی بخوادومننتونم انتظار اونو برآورده کنم و زحماتشو ببرم به ماتریکس

همینطور فهمیدم که نسبتتون میتونه با این طور اداما اونایی که سر هر صدم گریه میکنن دو نوع باشه باشه شما اون آدمی هستید که شخصیت غلط اون رو اصلاح میکنید یا اینکه اون فرد در تمام سال شما رو با اخلاقش اذیت میکنه مواظب خودتون باشید:

یادمون باشه که اگه با کسی دوستیم به جای اینکه برای شیرین سازی به همه چی بگیم خوبه و نه درسته سعی کنیم خیلی خوب و درست مشکل یا عیبشونو بهشون بگیم اون فرد به شما به عنوان دوست نزدیک اعتماد نکرده که چندین سال بعد از تشکیل شخصیتش یک غریبه رفتار عادت شده ی اونو اصلاح کنه حواسمون باشه

همینطور امروز فهمیدم که تنبلی ای که تا حالا داشتم چقدر بد بوده که منو از خیلی کارایی که میتونستم انجام بدم منع کرده وقتی تو این هوا بعد چند هفته راه محل تحصیل رو پیاده طی کردم و تو هوای آزاد و فضای خلوت به درختای عنابی پاییزی نگاه کردم از خدا به خاطر امروز تشکر کردم

اینکه قدردان چیزایی هم باشیم که میدونیم که بعدا از نداشتنشون پشیمون میشیم با اینکه سوپ امروز خیلی طعم جالبی نداشت اما فکر کردم که چه کسانی هستن که دوست دارن فقط کمی غذا یا نوشیدنی داغی رو تو این هوای سرد کنار بخاری و روبه روی تلوزیون با خانوادشون داشته باشن