میخواهیم جهان را تغییر دهیم اما چگونه؟
زیر باران با بارونی سفید و چکمه هایی سفید قدم زنان در آسمان شب به سمت فروشگاه میرفت به نظرش شب خیلی بدی بود، شبی بود که پیرزنی که بهش میگفت مادبزرگ رو از دست داده بود، به فروشگاه رسید از فروشنده فقط درخواست آب کرد فقط و فقط یک بطری آب بعد به سمت خونه اش رفت، دو سال بعد به دبیرستان رفت دبیرستانی که جدید بود اون تنها دختری بود که موهای سفید داشت، موهای سفیدش باعث شده بودن که ابرو ها و مژه هاش هم سفید باشن ولی چشماش، چشماش عسلی بودن خیلی خوش رنگ بودن اون اجازه پوشیدن لباس های تیره رو نداشت فقط لباس های سفید چون، پروانه هاش لباس های سیاه رو دوست نداشتند
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
زیبایی میبینم🌚✨
عالیی
خیلی خیلی خیلی قشنگ بود
یعنی عالی بوود، موفق باشی
اولین کامنت
اولین لایک
ناظرش بودم
میشه پارت دو هم داشته باشه؟
حتماا❤️
مرسییییی 💗💗💗💗