تو فقط..

تو فقط موقعی می فهمی به نور نیاز داری که برقا توی شب بره.

تو فقط وقتی دلت برای خورشید تنگ می شه که برف بباره و از سرما یخ بزنی.

تو فقط وقتی می فهمی غذاهای مامانت خوشمزن که یک ماه غذای آشغال بیرونو بخوری.

تو فقط وقتی از دیدن آب ذوق می کنی که چند ساعت تشنگی کشیده باشی.

تو فقط وقتی قدر شرایط الانتو می دونی که برات پشت سر هم مشکل پیش بیاد و شرایط بدتر و بدتر شه.

تو فقط وقتی می فهمی کی زندگی قشنگه که بهت خبر بدن فردا قراره بمیری و یک روز فرصت داری‌.

تو فقط وقتی می فهمی باید تلاش می کردی که زمان بگذره و بدبخت شی.

تو فقط وقتی دلت برای خونه موندن تنگ می شه که برای مدت طولانی توی جاده سوار ماشین بمونی.

تو فقط وقتی می فهمی دوسش داشتی که بذاری بره.

تو فقط وقتی می فهمی کنارش خوشحال بودی که بدون اون خاطراتو مرور کنی.

فقط وقتی می فهمی به صداش نیاز داری که نباشه و ویسای قدیمیشو پلی کنی.

فقط وقتی می فهمی لبخند قشنگی داشت که نسبت بهت خنثی بشه.