سلام من امده ام با کلی خبر های جدید ❤💛❤💛❤
از زبان مرینت 👈
داشتیم میرفتیم کلاس الیا دیدم الیا گفت مرینت خبری ؟! گفتم چی گفت فکر کنم یه خبرایی هست گفتم چی میگی الیا گفت دختر تو الان دست ادرین گرفتی منو ادرین سرخ شدیم رفتیم تو کلاس خانم اومد بود داشت درس میداد نشستیم سر جامون که یه ابر شرور از سقف پیداش شد گفت مرینت دوپن چنگ تو مال منی ادرین اومد جلوم وایساد گفتم ادرین من نیاز به محافظت ندارم شرور یه چیزی بهمون پرتاب کرد بعد دیگه چیزی نفهمیدم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
24 لایک
عالی بود
ففط کی پارت بعدی اون یکی داستانت میاد؟
بخاطر بعضی از مشکلات اون داستان دیگه نمینویسم اگه دوست داری میتونی کپیش کنی خودت ادامش بدی
داستانت عالیه به داستان منم سر بزنید
خیلی خوب بود.مشتاقانه منتظر بقیشم.به تست های منم سر برن و نظرتو بگو ممنون.
خوب بود☺️
عالی بود ، حتما ادامه بدین 😍😘😘🌹🌹
عالی بود