بخونید
آسان سور به سوی طبقه ی ۵ در حال حرکت بود که عدد روی آسان سور بر روی ۴ ایستاد و بعد در صفحه ی مانیتور جمله ی ( بازی شروع شد)
پخش شد intp رو به enfp :( او شت ،باید در ریم وگرنه قطعا میمیریم ! )
بعد intpدست enfp رو گرفت با سنجاق سر دایره ای درست کرد و خودش و enfp را از آسان سور پرت کرد پایین ، اون لحظه حتی نمیدانست دارد چه میکند! ناگهان صدایی در گوش intp اکو شد:( تو نمیتونی از این بازی فرار کنی وگرنه عزیز ترین چیز یا شخص
برات میمیر.ه!) intp متوجه شد enfp بیهوش شده ، ترسید ، می دانست اگرenfp بمی.رد قطعا واکنش خوبی دریافت نمی کند ، enfp را محکم بقل کرد ( ببخشید پارازیت انداختم ولی افکار به جا ی دارک نرود😶☕) چشمانش را بست ...
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
13 لایک
قلی دوست داشت🥸
من اس ۲: من یه xsfx-xnfp ام
بچه ها خوبین؟
فرصت؟