
سلام.پنجمینن😪

سونگمین از کلاس خارج شد.به فلیکس که تازه باهاش آشنا شده بود گفت:«میخوای با بقیه دوستام آشنا ات کنم؟»فلیکس گفت:«حتما!هیونجین هیونگ یکیشونه درسته؟»سونگمین گفت:«آره.اونم دوستمه.»سونگمین فلیکس رو پیش چان و لینو برد.

چان گفت:«خوشبختم فلیکس.احل کجایی؟»فلیکس گفت:«استرالیا.زیادم با اینجا آشنا نیستم.هنوز دارم رو کره ایم کار میکنم.»چان گفت:«منم استرالیایی ام!خیلی خوشبختم!»لینو گفت:«منم خیلی خوشبختم.»فلیکس گفت:«همچنین.»

هان اومد و گفت:«سلام بچه ها.»بعد فلیکس رو دید و گفت:«اوه.سلام!تاحالا ندیدمت.»فلیکس گفت:«من دوست هوانگ هیونجین هستم.»در همون لحظه هیونجین اومد و گفت:«فلیکس سلام!»فلیکس گفت:«هیون هیونگ!»هان گفت:«هیونگ؟پس یعنی منم هیونگت ام.»هیونجین به هان گفت:«خب اون قرار نیست اصلا تو رو صدا بزنه که تو هیونگش بشی.اصلا قرار نیست باهات دوست شه.»لینو گفت:«عه!چرا؟!»هان گفت:«برو بابا.»

جونگین اومد و گفت:«چی شده؟»بعد فلیکس رو دید و گفت:«سلام فلیکس!قضیه چیه؟»فلیکس گفت:«دعوا.»جونگین گفت:«ای بابا.»بعد به هان گفت:«بابا بس کن دیگه هان هیونگ!بهت گفتم که نباید از کسی متنفر باشی.»هان گفت:«این فرق میکنهه!»هان خیلی عصبانی بود.هیونجین گفت:«تو چجور دوستی هستی!ناراحتش کردی!»هان گفت:«تو نمیخواد بهم بگی چیکار کنم.»و دعوا کردن.

لینو و سونگمین هم زمان گفتن:«بس کنید دیگه!»بعد به هم دیگه نگاه کردن.سونگمین گفت:«سرم درد گرفت.»لینو گفت:«منم.یکم دیگه دعوا کنید،اسمتون رو میدم آقای مدیر.»سونگمین هم برای اینکه این چیزهایی که دیده رو فراموش کنه رفت پشت بوم.طبق معمول.

سونگمین نشسته بود و ناراحت بود.با خودش میگفت:«اگه فلیکس رو به بقیه نشون نداده بودم،هان هیونگ و هیونجین هیونگ لازم به دعوا نبودن.»صدای فلیکس اومد که گفت:«تقصیر تو نبود.»سونگمین به پشت سرش نگاه کردن.فلیکس گفت:«اشکال نداره.اتفاقا ازاینکه دوستات رو دیدم خوشحالم.»سونگمین گفت:«ممنونم فلیکس^^.»و لبخند زد.فلیکس هم لبخند زد...
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ج چ: سونگنین🫡
مال خودمم سونگنین شد😃
واوووو🤣
عالی پیش میری همینجوری ادامه بده فایتینگ❤️✨
ج چ:سونگمین
مرسی^^
عاااالیییی
بی صبرانه منتظر پارت شیشم
چالش:سونگمین
عه واااااااااااااااااااااا
👏🏻👏🏻
نمیدونم چرا انقدر این یکی خشن بود😹😹