پسرک روبه روی گلفروشی ایستاده بود. گلفروشی تم آبی پاستیلی داشت و در بازارچه ای خلوت بود. فروشنده مغازه از تاکسی پیاده شد و به طرف در شیشه ای مغازه رفت. در را باز کرد و کاغذ را چرخاند: open. هیونجین کمی نزدیکتر رفت و کنار مجسمه نشست. منتظر بود فروشنده مغازه، شیشه هارا تمیز کند، گلدان های جلوی مغازه را آب دهد، جلوی مغازه را جارو بزند و.. تا هیونجین نقاشی دیگری از او بکشد.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
47 لایک
ببینید هیونجین و جونگین باهم بودن. هیونجین زمانی که میمیره جونگین خیلی ناراحت میشه و از اون شب به بعد توهم میزنه و همیشه فکر میکنه الان روز اولیه که باهم آشنا شدن و چون توهم زده بود اون جعبه گل رو براش درست کرده بود که بهش بده اوکی شدین الان؟ 😅
اون دفترچه هم برای سال پیشه یعنی سالی که هیونجین مرد :)
بچه ایدهت واسه انشا طنز چیه؟
اون جلسه پیش باید مینوشتیم حالا یه چیزی سرهم کردم ولی ایده اینا نداری؟
حوصله نداشتی اینم پاک کن
من بازم داستان میخوام ✨
چشمم
ناراحت کننده بود به هرحال همه چی که نمیتونه پایانش خوش باشه و اینکه خیلی قشنگ بود زیبارو...
هعی ببخشید اگر ناراحت شدین
ممنونمم
اوه نه بابا این خودش یه هنره ♡
عالی بود😭🍓🥹
💙💙
یاسی...خیلی قشنگ مینویسی ولی سد انده و همین باعث میشه احساس دوقطبی کنم لامصببب.... 𖤐𖤐ستاره بارون شی 😃😃
ممنونم عزیزم
الفراررررر
نه بابا من اووممم... در شوخی من نگاه میبینی؟؟؟؟
از وقتی فهمیدم هیونجین کجا رفت افسردگی گرفتم🤭💔
😅😅
عالی بود
مرسیییی
دوستان فلسفهاتون صفره😂 هیونجین درواقع مرده بود...:)
حالوم بد
چطور مرد؟ :/
ها؟
وای،میدونم در توصیف احساساتم نیست ولی وای
فقط اون تیکه ای که نوشته بودی بعضیا آی ان هم صدام میکنن رو حذف میکردی بهتر بود،چون توی داستانت اعضا آدمای نرمال ان و سلبریتی نیستن،پس بهتره که کلا از اسم استیجشون استفاده نکنی.در کل واقعا عالی بود
آم خب اسم مستعارشه خیلیا اسم مستعار دارن