دیداری دوباره ۷

لوکاس:همینطوری سرتو انداختی رفتی تو جنگل معلومه بقیه رو گم میکنیم ویولت:تو اصلا چرا اومدی دنبال من هااا؟ لوکاس:اگه من نبودم که تا الان زهرترک میشدی ویولت:کسی ازت نخواست بامن بیای لوکاس:ساکت ش‌و بیا دنبالم که بگردیم. تا دوساعت دیگه هوا تاریک میشه

ویولت:اس‌ک‌لی؟خب یه دقیقه با گوشیت زنگ بزن لوکاس:نیوردم😑 ویولت:واقعا که خیلی اح‌م‌قی همیشه گوشیت باید همراهت باشه مثل من دستمو کردم تو جیبم. گوشیم رو بردارم که دیدم جیبم خالیه‌. لوکاس هم متوجه شد من گوشیم رو نیوردم

لوکاس:اهااا که همیشه گوشیت همراهته هاا؟😏 ویولت:همش تقصیر توعه که رفتی رو اعصابم. لوکاس:دنبال مقصر نگرد ویولت:دنبال مقصر نیستم چون جلوم وایساده. فقط کافیه از همین راهی که اومدیم برگردیم تمام. شروع کردم از همین راهی که اومدم برگشتم. ⏳️⏳️⏳️

لوکاس:دقیقا داری چیکار میکنی؟همینطوری مارو داری دور خودمون میچرخونی. همین چنددقیقه پیش اینجا بودیم ویولت:به ت‌و چ‌ه من دلم میخواد دور خودم بچرخم تو راه خودتو برو لوکاس:تا یه ساعت دیگه هوا تاریک میشه میخوام ببینم اون موقع رو میخوای چیکار کنی ویولت:نمیخواد نگران باشی خودم یه کاریش میکنم نه اینکه تو خیل...

لوکاس:مواظب باشششش. ویولت:اااااااااااااااااااا(این مثلا جیغه🤣🤣) زیر پام یهو خالی شد و دیگه هیچی ندیدم ماری:ویولت....ویولت صدامون رو میشنوی مایک:میخواین روش آب بریزم النا:نه بابااا الان یخ میزنه هوا هم سوز داره لوکاس:همگی برید کنار بتونه نفس بکشه حداقل ماری:هی بچه هاااا چشماش رو باز کرددد....ویولتتت...الان مارو میبینی

ویولت:م...من کجام؟ لوکاس:خیلی حواس پرتی چرا جلوی پاتو نمیبینی الکی برام دردسر درست کردی ویولت:خیلی ببخشید که نمیدونستم زیر پام چالس. گسی ازت نخواست کمکم کنی حالا منت هم میزاری؟ النا:دوباره شروع کردیدا. حالا به خیر گذشت. باید برگردیم ساعت هفته مایک:با اینکه آخرش مجبور شدیم یک ساعت دنبالتون بگردیم تا پیداتون کنیم ولی درکل خوش گذشت ماری:آره به منممممم

سایلو چیدیم توی ماشین و برگشتیم. قرار بود ماری ماشین بیاره ولی به جاش لوکاس ماشینشو آورد. یکی یکی بچه ها رو رسوند خونشون ماری:خببب دیگه فردا میبینمتونن ویولت:فقط من موندم نمیخواد برسونیم. خودم میرم خونه دم ایستگاه اتوبوس پیاده کن. لوکاس:نیاز نیست لجبازی کنی. حرف دیگه ای هم نزن ماری آدرس خونتونو داده میرسونمت

دیگه هیچی بهش نگفتم. حالا چیشده مهربون شده انقدر بهش نمیاد 😒الان باید هوار می‌کشید میگفت نمیخواد منو ببینه ویولت:هی وایسا...خونم اونطرفیه چرا اینوری میری؟ لوکاس:چون قرار نیست بریم خونتون ویولت:هااا؟ لوکاس:اول یه جا دیگه کار داریم. پیاده شو رسیدیم

از ماشین پیاده شدم. توی پارکینگ بيمارستان بودیم ویولت:چرا اومدیم اینجا؟ لوکاس:محض احتیاط عکس بگیریم مطمئن باشیم چیزی نشده. نمی‌خوام از فردا کل کارا بیوفته گردن من😒 ویولت:نگران نباش اگه بمیرم هم کاری رو دست تو نمیسپارم.

ناظر جان خدا قوت. خواهش میکنم رد نکن براش زحمت کشیدم. مرسی که وقت گذاشتیی🫶