
این هم یکی دیگه از داستان ببینم کسی لایک یا کامنت میگذارد یا نه لطفی اگه خوندی؟ لایک کامنت یادت نره

مرینت: من مرینت دوپانچنگ هستم الان ۲سالی است که پدر مادرم تام و سابرین را از دست دادم الان من یک دختر تنها وسینگلم و جودو کاراته بلدم برای دفاع از خودم البته خوبی های تنهایی این است که خودم کویین خودم هستم وبه یک مدرسه خوب مردم خوبرشب با خودم پارتی میگیرم وحال می کنم جمعه ها هم شیرینی می پزم و درآمد خودم رادارم ادرین : آقای کادرونیک ( یکی از وکیلاش ). چیزی فهمیدین وکیلیش : ما توانستیم نشانه های اونو تو دبیرستان ایستوکریون ( دبیرستان مرینت رو میگه ) پیدا کنیم. ادرین : میتونی بری. وکیله : چیزی دیگه ای پیداکردم باهاتون تماس میگیرم ادرین : فیلیکس می خواهیم بریم دبیرستان (فیلیکس سگشه 🤔🤣😂 عقده افکنی هام از فیلیکس هنوز تموم نشده یاه یاه یاه. ) مرینت : امروز تنهاروزی بود که خیلی زود رفتم مدرسه ساعت ۶رفتم ( ۱ساعت زود تر من که تا ۶و۵۹ می خوابیدم) امروز وقتی داشتم میرفتم مدرسه یک آدمی رو دم مدرسه دیدم که از بنز پیاده شد و ماسک داشت و رفت تو مدرسه ما ! برگام ریخته بود ما اصلا هیچگونه شخصی در مدرسه نداریم که با بنز این ور و اون ور بره همه (پیکان وانت یا جی ال ایکس دارن🤣😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 ) یا پیاده میان یا با یک ماشین ارزون به هر حال رفتم تو مدرسه دیدم یارو داره میده سمت دفتر مدیر ( مرینت از من به تو نصیحت دنبالش نرو داره میده کاغذ باری انجام بده راستی من سارا هستم نه یک حس والا ) مرینت: باشه سارا جون ما که فضول نیستیم ( هستی میدونم هستی الکی ادا سر به زیرورو در نیار جمع کن خودتو پندی از سارا جون دل 🤣🤣😂😂) مرینت:😑😐 و رفت در کلاس وبه خود ور رفت وبه اون یارو عجیبه فکر کرد که حتی اومدن بچه های کلاس رو حس نکرد وبه آن ها سلام نکرد و در دنیای خود غرق بو. که الیا داد زد سرش مرینتتتتتتتتتت. مرینت : سلام ماه دختره ی ( سارا: اهم اهم.) بی ادبِ بی درک

خانم معلم : بچه ها ما یک دانش اموز جدید داریم. خودتو معرفی کن مرینت : اِ (علی یهِ 😂 ) اینکه همون یارو عجیبه است این گوسفند.چرا ماسک زده مریض است خوب بزار اسمشو بفهمیم. یارو کیه ؟ ( سارا :فضول را بردن جهنم ولی منو تو میخواهیم باهم بریم جهنم نانای ) یارو : من ادرین آگرست هستم معلم : امروز نینو نیومده پس برو جای نینو ادرین : چشم ( ادرین رفت جای مینو نشست ) ادرین دست زد روی شونه الیا و گفت : شما مرینت دوپانچنگ رو میشناسین. الیا: بله ایشون که بغله منه مرینت دوپانچنگ هست. مرینت : فرمایش ادرین:😨😱 هیچی به جوون مادررم مرینت : باشه ولی نبینم دست از پاخطاکنی معلم خانم بوستیه : ادرین میتونی بیای این سوال راحل کنی ( اونو اونو او نونونونونو اونو Ok ) ادرین : باشه تراژیک رو گرفت ودر طول ۱دقیقه سوال راحل کرد ( من هنوز که هنوز ه موقع ضرب۱۴×۹۹ را ۳ ساعت وقت میبره که حساب کنم ) خانم بوستیه : ادرین ماهنو. این روش را تدریس نکردیم می تونی برامون توضیح بدی چگونه حل کردی ؟ ادرین : بله ... بعد از وقتی که ادرین توضیح راداد ........... زنگ خورد می رویم بعد مدرسه داره بارون می باره: مرینت من از مدرسه دور شده بودم و خیس آب ابربود من یکمی ترسیدم داشتم با خودم حرف میزدم که یهو یکی دست روز شکنم منم برای مقاومت دوتازربه با آرنج زدم به شکمش بعد دستش و گرفتم وتابوندم وبادادگفتم چرامیخواهی منو بکشی یارو : بابا جو گیر چه حرفه ای تو فکر کردی من قاتلم بابا من گروه خونیم به این چیزانمیخوره بعد باپاش کوبوند رو پای مرینت و دست های مرینت رو گرفت و گفت یک دقیقه گوش کن جون مادرت وگرنه مجبور میشم بیهوشت کنم مرینت : گل نخور بابا یارو: من ادرینم هم کلاسیت. مرینت : از همون اول حس خوبی بهت نداشتم ادرین : دسترسی مرینت رو ول کردم و گفتم بازیکن خوش بیا دیگه. مرینت : بیشین بینیم بابا ادرین : من یک دستمال از توی جیبم ورداشتن و مرینت رو بیهوش کردم البته اون مقاومت زیادی سر داد ولی بیهوشش کردم وبلندش کردم گذاشتمش صندلی عقب ماشینم مرینت : پاشدم دیدم توی یک اتاق هستم و کنارم یک سری لباس خیلی خوشگل یادم افتاد که ادرین منو بیهوش کرد و دیگه چیزی یادم نیست دویدم سمت در اتاق وبا لگد زدن بهش و دادوفریاد کردم که ادرین باداد گفت شتر در بازه چرا داری کلی بازی در میاری مرینت: 🤤😓😬😰 درک وامیکنه از راه پله میده پایین و میگه ادرین تو چرا منو گروگان گرفتی بدون من نه پول دارم نه خانواده که برام پول بدن 😢 ادرین : میدانم کافه لاته میخوری مرینت : تومیخواهی منرو بکشی بعد میگی کافه لانه میخوری چه وضع گروگانگیری است ادرین : برو بشین رو صندلی من تو آشپز خانه ام الان میام لطفا سعی در صدمه زدن بهمن نکن که نمی خواهم بهت صدمه بزنم

مرینت : من رفتم نشستن رو صندلی نمیدانم چرا ولی به نظر نمی یومد گروگانگیر باشه آخه کدوم گروگانگیری آنقدر مهربونه ادرین : من رفتم رو صندلی وکنار مرینت نشستم و گفتم چطوری خواهر گمشده زیبای من 😑😒🤤😨😰😵😳🤥🤥🤥 (جان ) مرینت : چرا ز .....ر. میزنی حاجی ادرین : الان برات توضیح میدهم ببین موپدرما پولداربوده ولی مادرمان نه اونا باهم ازدواج میکنن وقتیکه من یکساله بودم وتو تازه بدنیا اومده بودی اونامردن خدمت کار بابا که از مامان خوشش نمیومده تورو می بارد توی یک یتیم خونه و تام وسابین تورو به سرپرستی قبول می کنن برای اینکه حرفم رو باور کنی روز مچ من و خودت رو میبینی این یک ماه گرفتگی هست که هر دوی ما داریم ومن رئیس شرکت. M.P.G.A هستم واسم اصلی من پیتر و اسم تو ملودی هست و فامیلی ما آسکورن هست مرینت : یعنی من الان یک برادر دارم و باید اینکه یک برادر دارم و این داستان رو باور کنم ؟ ادرین : هر جور راحتی مرینت : حاجی تو منو دزدیدی بعد میگی برادریم آخه مر تیکه 🔞🔞🔞🔞🔞🔞 خوب راحت شدم خوب بیا مثل آدم بگو ما بفهمیم آخه بابا من گروه خونیم به تو نمی خوره من بچه ته خیابونم تو دو روز بدون استیک نخوابیدی تو عمرت یک بار هم بدون قر و فرت نیومدی بیرون حالا بگو چجوری منو پیدا کردی کره شتر ادرین: ملودی جان من تورو از طریق وکلا پیدا کردم الان هم اگه میخواهی تو اینجا بمون اگر هم نمی خواهی من میام پیش تو ببین من وتو خواهر برادر هستیم میخواهی بخواه نمی خواهی هم باید بخواهی نمیشه که من کل عمرم رو تنها بودم تاوارزوم بوده داشتن خواهر کوچیک تر را تجربه کنم می فهمی تنها بودن یعنی چی بی پدر مادر بودن اونم ۱۹ سال یعنی چی آره ( هشه صدات رو انداختی تو سرت فکر کردی ارنولدی داد نزن منم بلدم داد بزنم ) مرینت : باشه ن..ک..ب...ت بی شعور منم بی مادر پدر بودن رو تجربه کردم ولی نه به اندازه تو باشه تو بیا خونه من تا بهش فکر کنم بینم راستی نیای اونجا پلاسشی ما فقط یک اتاق داریم تو رو کاناپه می خوابی ادرین : حالا که نمیشه ت. یک اتاق بخوابیم من رو مبل می خوابم بخاطر خواهر کوچولوم

مرینت : به من نگو کوچولو

عجقه همه عکس ها کپی ممنوع حلالت نمی کنم اگه کپی کنی الا برکت الله
بای لایک اند کامنت اند فالو پلیز
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود بعدی رو زود تر بزار
خوب چند وقت طول کشید تا تستت منتشر شد؟؟؟
من ۸ روز تو برسی بود وبعد منتشر شد