توجه این فیلمنامه توسط هوش مصنوعی نوشته شده نه توسط خود نویسندگان
شرلوک هلمز و جان واتسون در خانهشان در بیکر استریت نشسته بودند. شرلوک با ویولن خود بازی میکرد و جان در حال ویرایش وبلاگش بود و رزی هم خوابیده بود .
جان گفت :شرلوک بهتر نیست دیگه تمومش کنی رزی تازه خوابیده
شرلوک :چند تا نوت بیشتر نمونده. در ضمن رزی عاشق صدای موسیقی من است و..
ناگهان زنگ در خانه به صدا درآمد.
شرلوک گفت :خانم هادسون رفته خرید
جان برای باز کردن در بلند شد و به طبقه پایین رفت و در را باز کرد
و یه خانم بسیار مضطرب را دید
- جان: سلام، میتوانم کمکی به شما بکنم؟
- خانم: سلام، من به شرلوک هلمز نیاز دارم. او میتواند من را از یک وضعیت وحشتناک نجات دهد.
- جان: شرلوک هلمز؟ خب، اون اینجاست. بیایید داخل .
جان خانم را به اتاق نشیمن برد و به او گفت که بنشیند. شرلوک هم بازی ویولن خود را قطع کرد و با نگاهی کنجکاو به خانم نگاه کرد.
- شرلوک: یک معلم(با صدای آرام)
خوش آمدید، خانم. من شرلوک هلمز هستم و این دوستم جان واتسون است. شما چه مشکلی دارید؟
- خانم: من اسمم لیزا است. من یک معلم هستم و در یک مدرسه در شمال لندن تدریس میکنم. من دیروز یک قاتل را دیدم.
- جان: یک قاتل؟
- شرلوک: جالب است.بیشتر بگویید ، شما یک قاتل را کجا و چگونه دیدید؟
- لیزا: من هر روز با اتوبوس به مدرسه میروم. امروز صبح هم همین کار را کردم. وقتی اتوبوس را ترک کردم، و داشتم به سمت مدرسه میرفتم که ناگهان به خانمی که جلوی من بود تیر اندازی کردند و او به روی زمین افتاد . من به سمت صدا نگاه کردم و یک مرد را دیدم که با یک تفنگ به یک زن شلیک کرد. اون روی زمین افتاد و خون از زخمش جاری شد. مرد هم با عجله از صحنه فرار کرد.
- جان: خدای من، چه وحشتناک!
- شرلوک: شما چه کردید؟
- لیزا: من نمیدانستم چه کنم. من ترسیده بودم و شوکه شده بودم. من به سمت زن دویدم و سعی کردم کمکش کنم. اما او قبل از اینکه بتواند چیزی بگویم، مرد. من گوشیام را برداشتم و به پلیس زنگ زدم. اما وقتی پلیس رسید، من یک چیز وحشتناک دیگر متوجه شدم.
- شرلوک: چه چیزی؟
- لیزا(با صدای لرزان) : مردی که آن زن را کشته بود، همان مردی بود که من دیشب در خیابان دیده بودم. او یک کلاه مشکی و یک کت سیاه پوشیده بود و یک چمدان کوچک در دست داشت. او به من خیره شده بود و من احساس ناراحتی کرده بودم. من فکر کردم شاید او یک دزد یا یک مزاحم باشد. اما حالا میدانم که او یک قاتل است. و او میداند که من او را دیدهام.
- جان: شاید فقط یک تصادف باشد. شاید او را اشتباه گرفته باشید.
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
واییییی شرلوکککککک
فصل ۵ کی میاددددد
هنوز هم معلوم نیست🥲
ولی یکی از تهیه کننده ها گفته که احتمال بازگشت وجود داره