دومین پسری که عاشقش شدم چشمهای ترسیده درشتی داشت.
وسطهای کوچه بود که خودم را رساندم کنارش و زیر لب گفتم:دوستت دارم دومان
سرش را چرخاند و نگاهم کرد. نه فقط او بلکه همهی کوچه.
حتی باجه زرد تلفن و مشتری های سلمانی که با ریشهای کفی و نیمه تراشیده و زنهای روبندهدار و زنبیل قرمز در صف نانمشهدی
انگار یکی دکمه توقف دنیا را زده بود.
صدای خودم در سرم میچرخید که دوستت دارم دومان.
یک آن،کلاه ژاکتش سُر خورد روی شانههایش و چشمم افتاد به موهای خرماییش و به خال قهوهای زیر لاله گوشش
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
23 لایک
عالیییی
ممنونمم
خوشمان آمد
نینینبهی
چچچ
هاا
هیچ
بهبه
عالی بود واقعا
🙏
مرد؟
نه
قشنگ بود😢
ممنونم
حترخازکهخلزخغزحعزفع✨✨✨✨✨
میمثخیخبمب
من که نفهمیدم چیکار کنم ؟
خیلیقشنگبودنگاحهبخغزجهزهازبعجزبکت
چیشدشدشد
آخرش رفت؟
ارهه
هب
عالی بوددد وایییی 😭♾ ♾
ناظرش بودم
خیلی وایب خوبی داشت وایوایوایییی😭♾
مرسسییوسووسیمیمچی
چه قشنگه۸هبرخجراجزجزج😭
دژنژهسهیب