دومین پسری که عاشقش شدم چشمهای ترسیده درشتی داشت.
وسطهای کوچه بود که خودم را رساندم کنارش و زیر لب گفتم:دوستت دارم دومان
سرش را چرخاند و نگاهم کرد. نه فقط او بلکه همهی کوچه.
حتی باجه زرد تلفن و مشتری های سلمانی که با ریشهای کفی و نیمه تراشیده و زنهای روبندهدار و زنبیل قرمز در صف نانمشهدی
انگار یکی دکمه توقف دنیا را زده بود.
صدای خودم در سرم میچرخید که دوستت دارم دومان.
یک آن،کلاه ژاکتش سُر خورد روی شانههایش و چشمم افتاد به موهای خرماییش و به خال قهوهای زیر لاله گوشش
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
38 لایک
میام جزو اولین نفر ها حمایت میکنم
وایییی خیلی پست هات خوبین ممنون میشم بازم پست درست کنی
عالیییی
ممنونمم
خوشمان آمد
نینینبهی
چچچ
هاا
هیچ
بهبه
عالی بود واقعا
🙏
قشنگ بود😢
ممنونم
حترخازکهخلزخغزحعزفع✨✨✨✨✨
میمثخیخبمب
من که نفهمیدم چیکار کنم ؟
خیلیقشنگبودنگاحهبخغزجهزهازبعجزبکت
چیشدشدشد
آخرش رفت؟
ارهه
هب
عالی بوددد وایییی 😭♾ ♾
ناظرش بودم
خیلی وایب خوبی داشت وایوایوایییی😭♾
مرسسییوسووسیمیمچی