ماجراجویی بلک پینک و بی تی اس پارت۶ امدن مین کیانگ به خوابگاه بلک پینک

خوب کجا بودیم اه یادم اومد همین که کنسرت تموم شد برگشیم خوابگاه وقتی رسیدیم

مین کیانگ روی صندلی نشسته بود و منتظر ما بود ماهم نمیتونستیم با اون لباس ها که پوشیده بودیم باهاش بجنگیم بخاطر همین خودمو به اون راه زدم و وانمود میکردم که جونگ کوکه رزی:وای جونگ کوک ترسوندیم تو اینجا چیکار میکنی لیسا:میشه بگی چرا اینجایی خیلی ترسیدم جیسو:باشه حالا برای هر چیزی اومدی با رزی حرف بزن تا ما لباس هامون رو عوض کنیم جنی:رزی برین دیگه میخوایم لباس عوض کنیم رزی:باشه (همون لحظه که کنسرت تموم شده بود منجیر نزاشت جنی و جیسو و لیسا لباس هاشونو عوض کنن چون منجیر کار داشت) رزی:اینجا چیکار میکنی چرا اومدی مین کیانگ:رمز اتاق الماس رو یادم رفته رزی:اوفف چرا از جیمین کمک نگرفتی مین کیانگ:هیچ کدوم از اعضا وقت نداشتن رزی:باشه ولی یه جا یاد داشتش کن بعدا یادت نره ۵۷۳۹ (رمز اصلی:۲۳۸۷) مین کیانگ:ممنون من دیگه برم رزی:صبر کن اول برات شیرموز درست کنم بعد برو مین کیانگ:باشه

از زبان جیمین:داشتم با جیهوپ ظرف هارو میشستم که گوشیم زنگ خورد لیسا بود منم کل اعضا رو دور خودم جمع کردم جیمین:سلام لیسا لیسا:همین الان بیاین خوابگاه ما مین کیانگ اینجاست جیمین:اومدیم شما هم سرگرمش کنید لیسا:اخه چطوری تا الن بزور نگهش داشتیم وی:لیسا یه فکری دارم ولی شاید زیاد خوشت نیاد لیسا:چه فکری وی:باید کاری کنی که باور کنه شما با هم را*بطه دا*رین (میدونم الان میگید شیپ کرد ولی اینطوری نیست لیسا باید کاری کنه که اون باور کنه که همونی که وی گفت(*اینجا مکث کرد)) لیسا:باشه ولی وقتی دستگیرش کردیم کلی بزنمت وی:بزار اول دستگیرش کنیم بعد لیسا:باشه ولی شماهم زود بیاین

از زبان لیسا:جنی و جیسو داشتن بهم میخندیدن منم گفتم خنده نداره اگه شما جای من بودین بازم میخندیدین جیسو:ببخشید جنی:من میرم همه چیو برای رزی تعریف میکنم و بعد رفتیم پیش رزی و کیانگ رزی داشت شیرموز درست میکرد جنی هم رفت و همه چیز رو برای رزی تعریف کرد بعد از چند دقیقه رزی با پنج تا لیوان شیرموز اومد و باید من دست به کار میشدم لیسا:ام جونگ کوک کیانگ:بله لیسا:یادته دیروز تو سازمان یه چیزی بهم گفتی کیانگ:راستش این مدت هیچی یادم نمی مونه لیسا:چطوری بگم بهم پیش*نهاد دادی (*مکث کرد) کیانگ:اهان اونو میگی خوب جوابت چیه لیسا:باشه قبول میکنم قبوله ولی نباید کسی بفهمه خواهش میکنم کیانگ:یعنی قبول میکنی (داره وانمود میکنه) لیسا:اره بعد اومد بغلم کرد و زیر لب گفتم چندش بعد از بغلش اومدم بیرون و شیموزم رو تموم کردم بعد چند دقیقه رزی:لیوان هارو شست و اعضاهم اومدن ولی جونگ کوک از در پشتی اومد کیانگ هم کنار من نشسته بود همینطوری که اعضا اومدن داخل تفنگم رو در اوردم و روی سر کیانگ گذاشتم

ادامه از زبان رزی:لیسا:فکر کردی ما خ*ری*م(دور از شما لیسا جون) و نمیفهمیم تو کیانگ هستی ولی نه تو خ*ر بودی و نفهمیدی ما داریم وانمود میکنیم بعد همه مون تفنگ هامون رو در اوریدیم و به طرف کیانگ درازش کردیم جونگ کوک هم از پشتش اومد و داشت کف میزد کوک:افرین مین کیانگ فکر کردی ما تو تله افتادیم ولی خودت تو تله خودت افتادی یعنی واقعا فکر کردی من به لیسا پیشن‌ هاد دادم نه (و از اون خنده های خرگوشیش کرد) رزی:الان وقته خنده خوگوشی نیست و همه مون جلو اومدیم ولی یک دفعه...

خوب تموم شد بازم میگم اون تیکه از داستان شیپ نبود خواهشا گیر ندیدن خوب لایک و کامنت فراموش نشه دوستتون دارم بای