13 اسلاید پست توسط: وانیل انتشار: 2 ماه پیش 10 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
دربارۀ راسپوتین
راسپوتین در سال ۱۹۰۳ زمانی که ۳۴ سال داشت به سنپترزبورگ پایتخت روسیه آمد. در آن زمان گرایش به عرفان و اسرار در میان حلقههای ثروتمند شهر در حال افزایش بود و راسپوتین برای استفاده از زمینه در بهترین موقعیت قرار داشت. این روستایی بیسواد اهل سیبری که خود را یک فرد مقدس جا زده بود، برای سالها در سراسر روسیه سفر کرد و آنگونه که خود مدعی شد، او به یونان و بیتالمقدس نیز رفته بود. راسپوتین که در ۱۸ سالهگی به یک فرقه مذهبی تندرو گرویده بود، به عنوان یک درمانگر به شهرت رسید. این امر از دکتورین او به نام «بیاحساسی مقدس» سرچشمه میگرفت.
هیچ فردی در روسیۀ پیش از انقلاب، از این صوفی غرقشده در نیروی خودش تفرقهاندازتر نبود. اکثر نخبهگان کشور راسپوتین را تحقیرکرده و او را میترساندند. از نظر این نخبهگان، راسپوتین اربابی دستنشاندۀ شیطانی برای سلطنتی با ارادۀ ضعیف بود و قتلش در ۳۰ دسامبر سال ۱۹۱۶ برای نجات کشور از یک فاجعه ضروری بود. با این حال، تلاشهای بیشماری که برای از میانبردن تأثیرات او انجام شد، ثابت کرد که از میانبردن این تأثیرات خیلی دشوار است.
راسپوتین چهگونه وارد خانوادۀ سلطنتی روسیه شد؟
راسپوتین در سال ۱۹۰۳ زمانی که ۳۴ سال داشت به سنپترزبورگ پایتخت روسیه آمد. در آن زمان گرایش به عرفان و اسرار در میان حلقههای ثروتمند شهر در حال افزایش بود و راسپوتین برای استفاده از زمینه در بهترین موقعیت قرار داشت. این روستایی بیسواد اهل سیبری که خود را یک فرد مقدس جا زده بود، برای سالها در سراسر روسیه سفر کرد و آنگونه که خود مدعی شد، او به یونان و بیتالمقدس نیز رفته بود.
راسپوتین که در ۱۸ سالهگی به یک فرقۀ مذهبی تندرو گرویده بود، به عنوان یک درمانگر به شهرت رسید. این امر از دکتورین او به نام «بیاحساسی مقدس» سرچشمه میگرفت. بر اساس این دکتورین، بهترین راه نزدیکشدن به خدا از طریق فعالیتهای عاصیانه به ویژه فعالیتهای جسمی به دست میآید.
در حالی که نفوذ راسپوتین بر رومانوفها بیشتر میشد، محبوبیت آنان به همان پیمانه کاهش مییافت. آنها پیش از آن برای پشتیبانی به تقلا افتاده بودند، زیرا نیکولاس دوم قدرت و جذابیت پدرش الکساندر سوم را نداشت، به ویژه وقتی که رهبری غیرموثرش در دوران انقلاب ۱۹۰۵ را دنبال کرد، محبوبیتش بیشتر کاهش یافت و وقتی رومانوفها یک سالک روستایی را که به عیاشی مشهور بود، ترفیع دادند تنشها تشدید یافت.
دستیاران کشیشها که برخی مواقع تعدادشان به صدها تن میرسید، در بیرون خانۀ راسپوتین گرد هم میآمدند و امیدوار بودند جزو مخاطبان او باشند، چیزی از او (به شمول ناخنهای بریده شدهاش) به یادگاری بگیرند یا هدایایی از گل به او بدهند. او باری با تمسخر گفت، «خرفتها هر روز گل میآورند، میدانند که من عاشقشان هستم.»
ادعاهای قدرت درمانگری جادویی او بود که سبب معرفیاش به تزار نکولاس دوم و همسرش الکساندرا شد؛ زیرا آنان در جستوجوی کسی بودند تا پسر بیمارشان را درمان کند.صداهای مخالفان علیه خیانت و کارشکنی بلندتر شد که نهتنها راسپوتین بلکه سلطنت را نیز در بر میگرفت. به نظر میرسید انقلاب نزدیک است و جلوگیری از آن برای بسیاری از اشراف به معنای آزادی رومانوفها از دست تکامل قریبالوقوع بود، و برای بسیاری از اشراف جلوگیری از آن به معنای رهایی رومانوفها از زیر سلطۀ این دستنشاندۀ مهلک بود و راسپوتین باید میمرد.
دکتران سنتی قادر نبودند الکسی جوانان را که به بیماری هیموفیلیا -یک نوع بیماری که پس از زخمشدن بدن خونریزی بند نمیآید- مبتلا بود، درمان کنند، به همین دلیل الکساندرای مستأصل به یک درمانگر غیرارتدوکس مراجعه کرد. در سال ۱۹۰۸ زمانی که زمانی که الکساندرا راسپوتین را دعوت کرد تا در کنار الکسی و دخترانش باشد، دشمنان راسپوتین در مورد او شایعه پراکنی کردند.
راسپوتین دوست خانوادۀ رومانوف شد و هر زمانی که الکسی به درمان از طریق دعا نیاز پیدا میکرد، راسپوتین احضار میشد. در سال ۱۹۱۲ وضعیت شاهزاده چنان بد شد که به نفسهای آخر افتاده بود. وقتی راسپوتین این خبر را شنید، تلگرامی به الکساندار فرستاد که مضمونش چنین بود: «کوچولو نخواهد مرد. به داکتران اجازه ندهید که او را بیش از حد اذیت کنند.» الکسی بهبود یافت، رابطۀ راسپوتین با خانوادۀ سلطنتی قویتر شد و نامش در سراسر روسیه پیچید.
صداهای مخالفان علیه خیانت و کارشکنی بلندتر شد که نهتنها راسپوتین بلکه سلطنت را نیز در بر میگرفت. به نظر میرسید انقلاب نزدیک است و جلوگیری از آن برای بسیاری از اشراف به معنای آزادی رومانوفها از دست تکامل قریبالوقوع بود، و برای بسیاری از اشراف جلوگیری از آن به معنای رهایی رومانوفها از زیر سلطۀ این دستنشاندۀ مهلک بود و راسپوتین باید میمرد.
آیا راسپوتین «مرگ را فریب داد»؟
جزئیاتی در مورد این که در روز ۱۶ دسامبر سال ۱۹۱۶ چه اتفاقی افتاد قطعی نیست، اما گفته میشود راسپوتین آن روز را احتمالاً وقتش را در غسلخانه با گلها گذرانده است. عصر آن روز، او با خستهگی در خیابانهای پوشیده از برف سنپترزبورگ راه میرفت و هدفش خانۀ شاهزاده فلیکس یوسوپوف شوهر ثروتمند برادرزادۀ نیکولاس بود؛ زیرا با ارینا، همسر زیبا و جوان فلیکس قرار ملاقات داشت.
پس از آن بود که یوسوپوف اسلحهاش را برداشت و از فاصلۀ نزدیک به او شلیک کرد. با این حال، او نمرده بود، در حالی که دسیسهچینان با پیالههای شراب مرگ او را جشن گرفته بودند، راسپوتین چشمانش را گشود، روی پاهایش ایستاد و اما هدف شلیک دوم قرار گرفت. او خود را به حیاط رساند، شلیک دوم او را نزدیکی دروازۀ کاخ نقش زمین کرد. برای اطمینان از مرگش گلولۀ دیگری این بار به مغزش شلیک شد. آنان جسد او را در پارچهیی پیچیدند و به رودخانۀ نیوا انداختند. جسد راسپوتین چند روز بعد در ساحل پیدا شد.راسپوتین کمی پیش از مرگش ظاهراً تهدیدنامهیی به رومانوفها نوشت که مضمونش چنین بود: «وقتی زنگ سه بار نواخته شود، خبر میدهد که من کشته شدهام. اگر من توسط آدمهای معمولی کشته شوم، شما و بچههایتان برای قرنها بر روسیه حکمروایی خواهید کرد. اگر من توسط یکی از افراد تو کشته شدم، مردم روسیه شما و خانوادۀتان را خواهند کشت! تزار! دعا کن! دعا!»
هرچند صحت و سقم چنین نامهیی در هالهیی از ابهام است، اما سلسلۀ رومانوفها به راستی با انقلاب سال ۱۹۱۷ و پس از بیش از سه سده حکمروایی برچیده شد. با این که بخش زیادی از زندهگی و مرگ راسپوتین در پرسشهای غیرقابل پاسخ و منابع غیرقابل اتکا فرو رفته است، اما شکی نیست که او در سقوط خونین نظام سلطنتی روسیه نقش مرموز و زودگذر ایفا کرد و همین یکی از دلایلییست که او امروز شگفتانگیز باقی مانده است و افسانهتر از انسان شده است.
جنگ جهانی اول اقتصاد روسیه را زمینگیر کرد، کشتههای بیشماری برجا گذاشته شد و غذا نایاب گشت. در ماه فبروری سال ۱۹۱۷ انقلاب در شهر سنپترزبورگ شکل گرفت و زمانی که به ارتش دستور سرکوب داده شد، ارتش از دستور سر باز زد.
نیکولاس مجبور به کنارهگیری شد و سلسلهیی که برای بیش از ۳۰۰ سال دوام آورده بود به پایان رسید و حکومت موقت جایگزین آن گشت. این انقلاب مدت زیادی دوام نیاورد و انقلاب دیگری در اواخر همان سال به وقوع پیوست که سبب روی کارآمدن ولادیمیر لنین شد. نیکولاس، الکساندرا و پنج فرزندشان که در توقیف خانهگی به سر میبردند، در ۱۷ جولای ۱۹۱۸ اع. دام شدند.
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)