خب امیدوارم خوشتون بیادددد
به سمت در رفتم و درو باز کردم . اون جونگین بود . کسی که سال ها پیش به عنوان دوست وینسوک اومد تا اذیتم کنه ولی اینجا چیکار میکنه . اومدم با عصبانیت درو ببندم که پاشو بین در گذاشت . خیلی ترسیدم ولی سعی کردم نشون ندم . با تمام قدرت هولش دادم بیرون و درو قفل کردم . سریع گوشیم برداشتم و به بابا زنگ زدم .
سوک : الو بابا
بابا : سلام سوک چیزی شده ؟
سوک : بابا جونگین اینجا بود . توروخدا یه کاری بکن . میترسم دوباره اذیتم کنه
بابا : باشه الان خدافظ .
سوک : باشه .
سعی کردم اروم باشم ولی نمیتونم
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)