دیداری دوباره‌ ۵

پسره سریع دستمو گ‌ر‌ف‌ت و منو کشوند دنبال خودش ویولت:چرا دارین فرار میکنیم؟ ارن:انقدر سوال نپرس فقط دنبالم بیا صدای پا و حرف زدن رو از پشت سرمون می‌شنیدم. پسره سریع تغییر جهت داد و پرید تویه کوچه دیگه. منو نشوند ک خودش کنارم نشست

ارن:چند لحظه ساکت باش 👤:این اب‌ل‌ه کجا رفت پس؟ 👥️:نمیدونم بیا این طرفی بریم صدای پاهاشون رو می‌شنیدم که آروم آروم داشتن از ما دور میشدن ویولت:پس الان میتونی بهم توضیح بدی؟ ارن:بهتره من ازت بپرسم ساعت دوازده و نیم شب توی یه کوچه تاریک چیکار میکردی

ویولت:داشتم میان بر میزدم برم خونه😐که بعدش صدای شل‌ی‌ک کشیدم و تو سریع پیدا شدی؟یه لحظه صبر کن...تو شل‌ی‌ک کردی یا میخواستن به تو شل‌ی‌ک کنن؟ ارن:فکر نمی‌کنم به تو مربوطی باشه تا همین الان هم که میدونی زیادیه ویولت:ولی من اصلا چیزی نمیدونم😐

ارن:ببین کلا من رو فراموش کن انگار منو اینجا ندیدی ویولت:ولی من تا جواب سوالمو ندی ولت نمی‌کنم ارن:میتونستم بزارم اونجا بم‌یری چرا فقط ولت نکردم؟😒 ویولت:حالا که اینکار رو نکردی....خیس آب شدی میخوای بهت شالم رو بدم؟ ارن:نه اینکه الان خودت خشکه خشکی. نمی‌خوام ممنون. خودم چتر دارم

اینو گفت و از تو کتش چترش رو دراورد.شالم رو درآوردم و پیچیدم دور گردنش(موقعیت:👆) ویولت:لجبازی نکن. چتر باعث نمیشه گرم بشی ارن: خونتون کجاست؟ ویولت:ها؟...برای چی میخوای

ارن:میخوام برسونمت اگه میخوای گیر اون دوتا بیوفتی که هیچی من رفتم اینو بهم گفت و روش رو برگردوند که بره ویولت:وایسااا باهم بریم. ولی باید بهم بگی جریان چیه ارن:واییی چرا این ول نمی‌کننهه پسره منو تا خونه رسوند چتر رو هم بهم داد و داشت کم کم دور میشد ویولت:هی وایسااا اسمت رو نگفتی ارن:شاید بعدا بهت گفتم

ویولت:چتر رو چییی؟با خودت نمیبری؟هنوز داره بارون میادا ارن:نیازیش ندارم میتونی بعدا بهم بدیش یه نگاه به چتری که توی دستم بود انداختم ویولت:پس یعنی باز هم همو میبی.... وقتی سرم رو اوردم بالا توی سیاهیه شب ناپدید شده بود. وارد خونه شدن مامانم نشسته بود روی مبل و تا من اومدم از جاش پرید

مامان:بالاخره اومدیی؟ ساعت ۱ شبه‌ چرا گوشیتو جواب نمیدی. نمیگی نگران میشم؟مگه نگفتی ساعت ۱۱ تموم میشه کارت ویولت:ببخشید کارم بیشتر طول کشید و .... گوشیم شارژش تموم شد😢 مامان:باشه حواست به خودت باشه سعی کن تا شب بیرون نمونی. چیزی خوردی؟ ویولت:آره نگران نباش. برو بخواب کارهام رو انجام دادم و آماده خواب شدم

. یعنی اون پسره کی بود؟اسمش چی بود؟گفتش شاید بهم بگه یعنی بازم میبینمش؟ خیلی آدم مرموزی بود. با اینکه دو نفر افتاده بودن دنبالش و صدای شل‌ی‌ک شنیدم هیچ جاش زخ‌‌م نشده بود و اصلا استرس نداشت. اصلا مثل آدمی که داره زندگیش رو از دست می‌داد نبود خیلی ریلکس بود انگار داشت کنار ساحل آفتاب میگرفت. اون دقیقا کی بود؟

ناظر جان خدا قوت خواهش میکنم رد نکن براش زحمت کشیدم ممنونم کا وقت گذاشتی موفق باشی