پارت آخر داستان زندگی یک ماهی گلی:) با تشکر از ناظر^-^
روز ها گذشت. ماهی کوچولو تنهای تنها شده بود. اما غمگین نبود. چون او برای خودش، خاطرات زیبایی را فراهم کرده بود. او به خاطراتش فکر میکرد و میخندید. خوشحال بود. ماهی گلی بسیار خوشحال بود. چون او خاطراتش را داشت. او خداراشکر میکرد که حافظه ی طولانی مدتی دارد.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
33 لایک
زندگی همه ی ماهی گلی ها تهش مرگه دیگه:)
مرد نه؟مرددددد؟
حعی ماهی پیچاره🤡😭🌷
هعی🤡🤧
وو داستانات عالیننن✨️✨️🌷🌷
مرسیی💫
مرد....
مرد؟....
مرررددددد؟؟؟؟ 🥲💔💔💔💔
بلی مرد
هعییی....
😐💔😂
خدا نکشتت من خوشحال بودم هانابیییییی
الهییی😂😂
چی بگم خب همه ماهی گلیا تهش میمیرن دیگههه
@𝒎𝒆𝒍𝒊𝒍𝒊
این مورد در کشور شما پشتیبانی نمیشودچیز دیگری بخواهید
______
😂😂
من فرشته مهربون پست هام 🧚♀️
یه آرزو کن من برآوردش میکنم (یه چی باشه از دستم بر بیاد) ❤️ ❤️
عیجان
میخوام نیک بیاد بلاگ:)
این مورد در کشور شما پشتیبانی نمیشود
چیز دیگری بخواهید
@Hanabi☆
😂😂🤣🤣
______
بیا نظرسنجیم یکم حرف بزن🆘️🥰
هان آبی❎
عمو ایسی(ایسایاما)✅
😂😂🤣🤣