
داستان زندگی یک ماهی گلی پارت سوم با تشکر از ناظر^-^

سبزه خمیازه ای کشید و گفت:《شما دو نفر مگر بلندگو قورت داده اید؟ انقدر سر صبح بلند صحبت نکنید!》 ماهی گلی و سنجد خنده ای زیرکانه کردند و از سبزه عذر خواهی کردند. مرد میانسال آمد و آب تنگ را تعویض کرد و ماهی گلی به نشانه ی تشکر از او به دور خود چرخید. سکه:《 ماهی کوچولو، دیگر نزدیک سیزده بدر است. مردم معمولا در این روز ماهی های خود را به دریا می فرستند. آیا تو نمی خواهی به دریا بروی؟》

ماهی گلی:《 آیا یادت است که آن دفعه بهم گفتی آرزویم را دنبال کنم؟ راستش، آرزوی من این است که به اقیانوس بروم.》 سبزه:《ماهی گلی، من واقعا دوست ندارم تو را غمگین بکنم. اما شنیده ها میگویند این مرد میانسال هیچوقت ماهی هایی که داشته است را به دریا نبرده است.》 ماهی گلی دلخور شد. اما او تسلیم نشد. او ادامه داد. او عمیقا، از صمیم قلبش میخواست به اقیانوس برود و در آب های آزاد شنا بکند. او هرگز فکر تسلیم شدن را هم نمی کرد.

(روز بعد) ماهی گلی مثل همیشه زود از خواب بیدار شد تا با سنجد صحبت بکند. اما آنها دیدند که سبزه پژمرده شده است و دارد از بین می رود. مرد میانسال هرگز به او آب نمی داد. سبزه داشت از دنیا می رفت. آن هم جلوی چشمان تمام دوستانش. ماهی گلی در تلاش بود که با زور کمی که دارد تنگ را بیاندازد تا مقداری از آب تنگ بر روی سبزه بریزد. اما او زور کمی داشت. او تا لحظه ی آخر داشت تلاش میکرد.

سبزه:《 ماهی فسقلی، تلاش بیهوده نکن. فایده ای ندارد. مرگ مقصد نهایی همه ماست. ماهی کوچولو، از صمیم قلبم برایت دعا میکنم که بتوانی اقیانوس را از نزدیک ببینی. آزادانه درون اقیانوس شنا بکنی و از این تنگ کوچک و خفه، خلاص بشوی. ماهی گلی ، به سنجد، سمنو، سیب،سرکه،سکه و سماق، از طرف من بگو که ...

لطفا، همگی به ماهی کوچولو کمک بکنید. به او کمک بکنید تا به آرزویش برسد. شما همگی برای من دوستان مهربانی بودید. دوستتون دارم... و در این لحظه عمر سبزه ی مهربان ما، به پایان رسید و او به سمت آسمان ها، پرواز کرد. قطره ای چون گوهر درخشان، از صدف چشمان ماهی به پایین لغزید. ماهی گلی غمگین شده بود. سبزه اولین نفری بود که به او خوش آمد گفته بود. سبزه اولین دوست ماهی کوچولو بود. ماهی کوچولو در افکارش با خود میگفت که:《 اگر من کمی قویتر بودم، میتوانستم سبزه را نجات بدهم. من میتوانستم اورا نجات بدهم اما این کار را نکردم. من ضعیف بودم.》

سکه:《 ماهی کوچولو، میدانم که غمگینی، اما چاره چیست؟ الان با غمگین بودن تو هیچ چیز درست نمیشود. همانطور که سبزه گفت، مرگ مقصد نهایی همه ماست. ماهی کوچولو، تو یک آرزو داری. تو میخواهی به اقیانوس ها سفر کنی. میخواهی درون آب های اقیانوس شنا بکنی. مهم نیست چند نفر را از دست بدهی. چاره ای جز ادامه دادن نداری! باید ادامه بدهی تا به آرزویت برسی. فکر میکنی وقتی که سبزه ببیند تو دست از آرزویت کشیدی، خوشحال میشود؟》
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
دلت میخواد عضو یه کلوپ باحال بشی ؟🎀
بیا کلوپ آفتاب☀️
تو کلوپ آفتاب شغلی زیادی هست🩷
و هر شغل برای خودش امتیاز داره✨️
هر هفته جشن میگیریم و خوش میگذرونیم🥳
وقتی روز تولدت بشه کلوپ رو به تو اختصاص میدیدم وبهت هدیه میدیم🎉
عجله کن بیا چون ظرفیت محدوده🍓🫰🏻
برای عضو شدن به پروفایل کاربر ☀️پاستیل☀️برو
منتظرت هستیم🫠
ادمین زیبا پین شه؟🫶🏻🥹
آخههه اس ۵😭🌷
😭😭😭
وای هان آبی مثل همیشه عالی بودد😭🛐
نه بابا😔
توییت کینگتن (بررسی)
11 اسلاید پست 0 انجام 0 لایک 0 نظر 1 روز پیش
--
ناظران عزیز اگه تو لیستتونه بررسی کنید
پین؟
خدایا یا من پولدار بشم یا واسه ی مرگ ی سبزه گریه کنم
خدا:
داستانت خیلی جذابه
ادامه بده
😂💔
مرسییی