11 اسلاید پست توسط: ک࣪اناشی انتشار: 4 ساعت پیش 405 مرتبه انجام شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
امیدوارم از این پست لذت ببرید🤌🏻
ناتسومی تسوجی در 21 نوامبر 1992 متولد شد،
به دلیل سن کم این دختر در ابتدا دولت ژاپن اون رو با " Girl A " معرفی کرد و بعد از اینکه پرونده توی اینترنت وایرال شد مردم به ناتسومی لقب " نواداتان " رو دادن
در حال حاضر نوادا 30 سالشه و یک هویت کاملا جدید داره.
محلی که این اتفاق توش رخ میده شهر ساسبو در استان ناگاساکی ژاپن هست؛
ناتسومی مثل بیشتر بچه های اون منطقه، یک کودکی کاملا نرمال داشت. هم توی مدرسه و هم توی خونه شخصیت شاد و مثبتی داشت و همیشه توی فعالیت های مختلف شرکت میکرد و به هیچ عنوان یک دانش آموز گوشه گیر و ساکت نبود
نمرات درسی این دختر کم کم داشت بخاطر ورزش مورد علاقش یعنی بسکتبال افت میکرد و مادرش از این قضیه اصلا خوشحال نبود پس تصمیم گرفت اجازه نده ناتسومی یک مدت بسکتبال بازی کنه و اون رو محروم کرد
نوادا به حرف مادرش گوش کرد و از تیم بسکتبال مدرسه اومد بیرون تا بتونه روی بهبود نمراتش کار کنه ولی وای و وای از ادامه این داستان و عواقبش
ناتسومی از یک دانش آموز فعال تبدیل شد به شخصی که همش توی اتاقشه و بیرون نمیاد
فقط و فقط درس میخوند و سراغ هیچ تفریحی نمیرفت.
نوادا یک سری تفریحات جدید برای خودش در نظر گرفت. از اونجایی که اجازه نداشت به طور فیزیکی انرژیش رو خالی کنه تصمیم گرفت تمام وقت آزادش رو بذاره پای تماشای انیمه و فیلم اونم نه هر انیمه و فیلمی ناتسومی عاشق و شیفته ژانر وحشت و خ.و.ن و خ.و.ن ریزی شده بود
ساعت ها توی اتاق میموند و پشت سر هم بدون توقف فیلم ترسناک میدید و فیلم مورد علاقه اون که ازش در اینده گفته شده فن فیکشن هم مینوشته
" battle royal "
موضوع این فیلم در مورد یک گروه از دانش آموز هاست که به یک جزیره دور افتاده فرستاده میشن و اونجا باید با اسلحه ای که بهشون داده شده تا پای م.ر.گ با هم بجنگن. رفته رفته ناتسومی به محتوای خ.و.ن و خ.و.نریزی یا اسلشر علاقه بیمارگونه پیدا کرد، دائما داشت فیلم های با این مضمون میدید یا در موردشون تحقیق میکرد این علاقه باعث شد که نوادا یک وبسایت برای خودش بزنه تا توی اون افکارش رو با بقیه به اشتراک بذاره، اما وقتی که شما وارد این وبسایت میشدین فقط ویدیو یا انیمه با محتوای خونریزی میدیدن یا با فنفیکشن های آزار دهنده ای که ناتسومی از ذهن خودش ساخته بود رو به رو میشدین
توی این وبسایت نوادا یک بخش برای معرفی خودش زده بود :
حیوان مورد علاقه : گربه
ورزش مورد علاقه : بسکتبال
چه چیزی رو خیلی ارزشمند میدونی؟ رازه!
این وبسایت اون زمان خیلی بین همسن و سال های ناتسومی سر و صدا کرده بود به حدی که خیلی از دانش آموزهای اون دبستان میاومدن و برای نوشته های نوادا کامنت میذاشتن، کامنت هایی که ما انتظار داریم مثبت باشن چون از طرف بچه های دبستانی نوشته شده اما باید بدونین که توی این کامنت ها و ارتباطات مجازی که ناتسومی برقرار کرده بود، براش قلدری میشد.
یکی از افرادی که همیشه برای نوادا کامنت میذاشت، ساتومی میتارای 12 ساله، همکلاسی و یکی از دوستان نزدیک ناتسومی بود؛
این دو نفر با هم توی یک تیم بسکتبال بودن و زمانی که دسترسی فیزیکی به هم نداشتن از طریق پیامرسان های آنلاین اون زمان با هم صحبت میکردن.
اما انگار رابطه شون اونقدر که باید خوب پیش نمیرفت و با هم به کمی مشکل برخورده بودن چون نوادا بعدا توضیح داد که توی کامنت هاش و یا پشت سرش در جمع های دوستانه ای که داشتن، ساتومی اون رو :
می اون رو :
- Burriko ( به دخترایی که بد اخلاق هستن گفته میشه )
- goody-goody ( از خود راضی )
- fatty ( چاق )
خطاب میکرده
نوادا بعد از فهمیدن این موضوع خیلی ناراحت شده بود، حس میکرد بهش خیانت شده برای همین سراغ ساتومی رفت و ازش خواست که عذرخواهی کنه.
این خشم نوادا، داشت راهش رو به سمت بیرون باز میکرد، همکلاسی های پسرش رو کتک میزد، اون ها رو به سمت دیوار هل میداد یا توی کلاس درس همش درحال جر و بحث کردن با بقیه دانش آموز ها بود.
در همین دوره دوباره اجازه پیدا کرد توی تیم بسکتبال حضور پیدا کنه چون مادرش دید نمره ناش پیشرفتی نداشته
کمی بعد از ملحق شدن به تیم بسکتبال، اینبار نوادا به خواست خودش از تیم بیرون اومد و در توضیح این عمل گفت که " من دوست ندارم با دوستهام/همکلاسیهام بازی کنم. "
به سبب این اتفاق یکبار دیگه ناتسومی تمام وقتش رو صرف موندن توی اتاق و تماشای محتوای مورد علاقه اش میکرد
و به سبب این نوع علاقه، چون از نظر باقی بچه ها عجیب بوده، کامنت های منفیش بیشتر و بیشتر میشدن.
The Monday night mystery theater
که یک جور برنامه تخیلی برای حل معما های قتل بوده، در مورد روند ق.ت.ل، شواهد و نحوه پیدا کردن قاتل درش صحبت میشده، این برنامه اصلا مناسب سن یک بچه 11 ساله نبوده چون کل ماهیت برنامه روی صحنه های خون ریزی و ترسناک پایه گذاری شده بوده.
این بوده که قربانی ها در این شو، توسط کاتر به قتل میرسیدن؛ توی زمان پخش همین برنامه نوادا توی مدرسه یک پسر رو با کاتر تهدید میکنه...
جالبه بدونین که این اتفاق اصلا به والدین گزارش نشده و کارکنان دبستان اجازه دادن که قضیه بی سر و صدا تموم بشه.
در 27 می 2004، ناتسومی یکبار دیگه متوجه شد که ساتومی داره با بقیه بچه ها اون رو مسخره میکنه و القابی که بالاتر توضیح دادم رو بهش میده،
در وهله اول سعی کرد مثل قبل اهمیتی نده اما رفته رفته میزان این تمسخر ها داشت بیشتر و بیشتر میشد...
نوادا به این فکر میکرد که میتونه با
- یخ شکن
- کاتر
- خفه کردن
انتقام خودش رو از ساتومی بگیره..
میریم به غروب 28 می، زمانی که ساتومی یکبار دیگه یک کامنت منفی برای نوادا میذاره،
نوادا اینبار اجازه نمیده که حرف های بد دوست سابقش بدون جواب بمونه، پس تهدیدش میکنه که اون رو به ق.ت.ل میرسونه...
میشه گفت این نقطه، زمانیکه ناتسومی به اوج سیاهی خودش رسیده.
روز 1 جون 2004، کارکنان مدرسه بچه ها رو جمع میکنن تا با هم یک عکس دسته جمعی بگیرن،
توی این عکس ما میبینیم که ساتومی و ناتسومی کنار هم ایستادن.
وقتی که به اتاق میرسن، اول پرده های کلاس رو به طور کامل میکشه تا فضا تاریک بشه، ساتومی رو روی یک صندلی میشونه و خودش میره پشت سرش، ازش میخواد که چشم هاش رو ببنده اما ساتومی مقاومت میکنه.
نوادا دستش رو روی چشم های ساتومی میذاره و در یک لحظه یک شکاف عمیق به اندازه 4 اینچ روی گل.وی دوست سابقش ایجاد میکنه.
بعد از اون به سراغ مچ دست هاش میره و خراش های کشنده بعدی رو اونجا پیاده میکنه،
در همین حین، معلم این دو نفر منتظرشون بود و میخواست ببینه کجا رفتن، چون بعد از تایم ناهار کلاس داشتن و فقط این دو نفر توی محل برگزاری حضور نداشتن.
در قدم اول معلم با خودش فکر کرد که شاید رفتن یک جای دیگه غذا بخورن اما چند ثانیه بعد وقتی که ناتسومی با بدن خ.و.ن.ی توی در کلاس ظاهر شد، همه فرضیه های مثبتش از بین رفتن؛
معلم بلافاصله از کلاس خارج شد تا ساتومی رو پیدا کنه و چند لحظه بعد، با یکی از ناراحت کننده ترین صحنه های ممکن رو به رو شد، ج.س.د ساتومی میتارای در حالی که توی استخری از خ.ون قرار گرفته شده خالی از هر گونه زندگی روی زمین افتاده بود.
کارکنان سریعا پلیس و والدین هر رو کودک رو در جریان اتفاق افتاده قرار دادن، پدر ساتومی، کیوجی میتارای در مورد این واقعه دردناک توضیح داده که « خیلی سخته که با مرگ غم انگیز دخترم کنار بیام، ساتومی هیچوقت با همسن و سالهاش درگیری نداشت و اصلا به نظر نمی اومد که توی مدرسه مشکلی داشته باشه »
پلیس ناتسومی رو تسوجی رو تا ایستگاه پلیس همراهی کردن، دقت کنین که از واژه دستگیری استفاده نمیکنم چون سن مسئولیت کیفری توی ژاپن اون موقع 14 بوده و قانون این اجازه رو نمیداده که با افراد زیر اون سن مثل یک مجرم بزرگسال رفتار بشه، نوادا هیچ چیز دیگه ای به پلیس نگفت و هر گونه غذا و نوشیدنی رو رد میکرد این خیلی ترسناکه بچه ها، ما عملا داریم در مورد یک بچه خیلی کوچیک حرف میزنیم و من به شخصه بارها دیدم که افراد کم سن و سال محض کنجکاوی ویدیوهای ترسناک واقعی از شکنجه و آزار میبینن، باید بهتون بگم که این نوع محتوا کم کم روح شما رو تیره میکنه و به طور ساده تر عمل ق.تل و آزار رو براتون آسون و بی اهمیت جلوه میده
نوادا توضیح داد که ایده استفاده از کاتر رو از همون برنامه تلویزیونی که بالا تر توضیح دادم گرفته، چون فکر میکرده اگه این افراد خیلی راحت ازش استفاده میکنن اون هم میتونه این راه رو برای به قتل رسوندن دوستش امتحان کنه. و بعد ها نوادا میگه خیلی پشیمونه و اگه برگرده عقب هیچوقت دست به همچین کاری نمیزنه.
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
155 لایک
زندست.
این چه جرعتی داشته من اگه بگیرم یکی رو همیجوری کنم عذاب وجدان سگی میگیرم😂
و منی که دوستم بعد نشون دادن این پست بهش بهم میگه چه باحاله و آروم باش این چیزا عادیه🌚🌚🌚🌚🌚
🤡 بهتره ازش دور شی
اگه درخطری پلک بزن .
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
درحال سعی برای جر نخوردن*
واییی خدا چه جراتی داشته این دختر
@ک࣪اناشی
منم یه جوریایی درکش میکنمتقصیر خانواده اش بوده که حواسشون بهش نبودخ
______
دقیقا ، جفت خانواده هاشون بی مسئولیت بودن .. اونوقت من با 13 سال سن مامانم برام تو نماوا بخش کودکان باز کرده بود 🤣🤣 منم میرفتم تو قسمت بزرگسال سریال کره ای میدیدم
منی که پستو سیو کردم بعدا بخونمش چون الان حوصله ندارم:
بخون
ظاهرا داستان جالبیه
✅
یوری بعدا حتما بخونیش
اوکی🌷
و منی که با ۱۴ سال سن وقتی یکی بهم فوش میده نمیدونم چیکار کنم 🤡
همچنین🤡💔🤌🏻
مامان بقیه باشه به بچشون اصرار میکنن برو ورزش این بدبخت خودشم میرفته ورزش مامانش نزاشته 🤡
من خودم هنوز تو شوکم🤡💔🤌🏻
+++
مراقب دوستاتون باشید😁😁😁
دقیقاا
🤡 واقعا مامانشو درک نمیکنم
همچینن