دیداری دوباره ۱

یه پارت معرفی گذاشتم حتما برید بخونید راجب شخصیت های داستان توضیح دادم ممنونمم کیوتاا💖

چند سال گذشته. شاید تمام خاطره ها فراموش شده باشه ولی راهشون هیچوقت از همدیگه جدا نمیشه

از زبان ویولت: استاد اندرسون:خانوم هافمن کجایی؟دارم با تو حرف میزنم. به نظرت کلاس جای خوابه؟ اگه دوست داری بگو از کلاس بیرونت کنم بری خونه بخوایی. ویولت:هاا؟...ببخشید‌دد دیشب خوب نخوابیدم حواسم رو جمع می‌کنم. استادمه خیلی آدم جدی و حوصله سر بریه البته اینم بی تاثیر نیست که دیشب تا ساعت ۴ صبح داشتم روی اهنگ جدید که میخواستم بسازم کار می‌کردم.

راستیی یادم رفت خودمو معرفی کنم اسمم ویولته. ویولت هافمن. سال اول دانشگاهم. رشتم موسیقیه. به طور حرفه ای پیانو و ویالون رو بلدم. وقتی دوازده سالم بود از فرانسه اومدم لندن. به زبون های انگلیسی،فرانسوی و ژاپنی میتونم حرف بزنم(عکس و توضیح بقیه شخصیت داستان ها به علاوه ویولت تو پارت معرفی هست)

لیا:هی ویولت، بعد کلاس وقت داری؟میخوام برم کافه میای؟ استاد اندرسون:خانومِ لیا مارِل چند بار باید تذکر بدم وسط کلاس صحبت نکنید؟فکر کنم علاقه شدیدی داری پایان ترم با کلی منفی رو به رو بشی لیا:ببخشید استاد (عکس لیا👆)

لیا:ببخشید استاد درسته اینم لیاس از وقتی اومدم لندن با هم دوست شدیم. لیا:کلاس تموم شد بدو بیا بریم کلاس آخرمون بود. چقدر این استاده غر میزدددد روز هام اینجوری میگذره میرم دانشگاه بعد برمیگردم خونه اهنگ می‌سازم بعضی وقتا هم میرم با دوستام بیرون. دنبال کار میگشتم که یه مصاحبه کاری انجام دادم و قبول شدم. قراره هفته بعد، بعد از دانشگاه برم سرکار شاید تایم آزاد نداشته باشم

این قراره یه داستان راجب دونفری باشه که همو بعد از مدت های زیادی میبینن شاید یادشون نباشه ولی هیچ چیز هیچوقت پنهان نمیمونه پس قراره چه اتفاقی برای این دونفر و آدمای اطرافشون بیوفته؟چه ماجرا هایی قراره داشته باشن؟پایانشون چطوریه‌؟

امیدوارم خوشتون بیاد همیشه قسمت های اول داستان ممکنه جالب نباشه ولی وقتی ماجرا اصلی شروع باشه قطعا خیلی هیجان انگیزه پس همراهم باشید. کلی برنامه دارم به کلی شخصیت های و ماجرا های جالب. ببخشید کم بود چون پارت یکه برید نتیجهه

ناظررجان خدا قوت خواهش میکنم رد نکن براش زحمت کشیدم خیلی بهم کمک میکنی اینجوری ممنون که وقت گذاشتی