
"سلام این رمان میراکلسی هست ولی با فیلم اصلی کاملا فرق داره"
اول یه توضیح بدم بچه ها تو داستان میراکلس ها جوری طراحی شدن که تا جمله تغیر حالت رو نگی به حالت عادی بر نمیگردی حتی اگه کسی معجزه گرت رو ازت بگیره و کت نوار تو گروه حاکماث هست و یه باند تبهکاری دارن ریناروژ و فلیکس هم تو گروه حاکماث هستن و بقیه قهرمان ها تو گروه لیدی باگ هستن حاکماث معجزه گر لیدی باگ رو میخواد تا همسرش امیلی رو برگردونه و گروه لیدی باگ مثل پلیس عمل میکنن خب همین" بریم برای پارت اول "
از زبان لیدی باگ ( مرینت ) : داشتم خواب میدیدم باند پروانه ( همون گروه حاکماث ) رو شکست دادیم که یهو مایورا ( بچه ها مایورا هم تو باند پروانه هستا ) داد زد : بیییییدااااار شوووووو از خواب پریدم دیدم تو اتاقم هستم و اون صدای تیکی بود 😐 تیکی : آخيش بلاخره بیدار شد من : تیکی سکته کردم چته ؟ - زیبای خفته دانشگاهت دیر شد - چییییییییی؟؟؟ چرا بیداااارممم نککککررردیییی؟؟؟!!!! -😑 بدو بدو از پله ها رفتم پایین خدایا خودت کمک کن سریع مسواک زدم و لباس عوض کردم
تا خواستم برم بیرون . . . سابین : کجا؟ من : آه مامان دانشگاهم دیر شده - خب ؟ - وا مامان میخوام برم دیگه ! - بدون صبحانه ؟ سریع یه ماکارون گذاشتم دهنم و با دهن پر گفتم : خداحافظ مامان و از خونه زدم بیرون . . . . ده دقیقه ای دویدم تا به مدرسه رسیدم ( چه شاعرانه 🤣😂 ) یا خدا خانم بوستیه سر کلاس داره درس میده حالا چطور برم تو ؟ 😰 آروم در زدم بوستیه : بفرمایید تو
درو آروم باز کردم من : س س سلام ببخشید خانم بوستیه خانم بوستیه : آه مرینت میدونی بار چندمه ؟ - م من م م معذرت میخوام می میتونم بشینم ؟ -بله مرینت لطفا بار آخرت باشه -چشم و سر جام نشستم میتونستم سنگینی نگاه بغل دستیم رو حس کنم من : آدرین ؟ فکر کنم تخته رو باید نگاه کنی ( آدرین بغل دستی مرینته میدونم ذوق کردین😁 ) آدرین : آره ولی - خب ؟ - میدونی مرینت تو با دمپایی اومدی کلافه به پاهام نگاهی انداختم : چیییییی. . . که آدرین دستش رو گذاشت رو دهنم : هیسسسس میخوای مسخرت کنن؟ - آدرین حالا چجوری برم خونه ؟ - کفشای منو بپوش - ولی خودت .... - من با ماشین میرم ولی نداره باشه ؟ -اوهوم رومون رو به تخته کردیم که . . .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
میشه پارت بعد هم بسازی؟🥺لوفا پلیززز🛐
فن فیکه گلم
🤭🤭
داستانت جالبه و با بقیه فرق داره میتونم ببینم چقدر قشنگه در اینده
فقط لطفا تا نیاز به توضیح نباشه خودت وسطش حرف نزن خیلی از نویسنده ها وسط رمانشون خودشونو میندازن وسط و شخصیت ها رو Tahdid میکنن و و و
بنظر من داستان رو مسخره میکنه البته این داستان خودته و خودت تصمیم گیرنده هستی و کاملا عالی و زیبا بود از خوندش لدت بردم ممنونم
مرسی منظورت رو فهمیدم فکر میکنن جز شخصیت هان و باهاشون حرف میزنن
افرین
مثل همیشه عالیییییییییییییی
♡
اوهوم
هر کسی که دوست داره میتونه جشن بزرگ پونصد تایی من شرکت بکنه
🥳🥳🥳
امروز از ساعت ۶ تا ۷:۳۰ جشنه
🥳🥳🥳
کلی برنامه داریم واسه جشن پونصد تایی
🥳🥳🥳
کافی شاپ < میوه < فست فود < شیرینی < خوراکی
🥳🥳🥳
پین ؟
اگه خواستی من خودم یکی از خواننده های رمانت میشم و راجبش نظر میدم^_^
چه خوبببب😃😇🥰🥲
@Adrina
❤مرسیاول خواستم بزارم تو وبلاگ لیدی باگ ولی نشد تجربه لازم داره
______
خب تجربه لازم داره؟..
ببین اگه نمیتونی تو وبلاگی بزاری کل داستان و برای خودت بنویس و انتشار نده
توی تستچی که نمیتونی منتشر کنی، بقیه جاهاعم که تجربه میخواد
داستانتو که نوشتی تموم شد، اگه به نظر خودت و چند نفر دیگه خوب بود اونموقع بفرستش برای همون وبلاگه و بگو اینم تجربه
بعدشم میتونی بقیه داستاناتو نشر بدی^_^
یکم پیچیده بی خود شد ولی خب...😂
😂باشه
در کل داستان خوبیه فقط باید یه سری نکاتو رعایت کنی
مرسی سعی میکنم
اینم لینک تسته اگه پیداش نکردی(بدون استیکر)
htt✅ps:/✅/tes✅tchi.ir/✅tests/1✅280✅845
دیدم عالی بود
و یسری نکات دیگه....
توی لیستم به اسم «زبانم ز وصفشان قاصر است𖤐𝅄᮫💙» یه پست هست به اسم «یک داستان نویس خوب: » اون پستو بخون خیلی کمکت میکنه
اگه داستان راجب میراکلس میخوای بنویسی تو تستچی نزار خب؟..
با داستانت مشکل ندارمااا اتفاقا هر جا (به غیر از تستچی) که گذاشتی من ازش حمایت میکنم:)))
❤مرسی
اول خواستم بزارم تو وبلاگ لیدی باگ ولی نشد تجربه لازم داره
@Adrina
وااای خیلی ممنون ایده هات عالین داستان رو کاملا تغییر دادم باز از ایده هات استفاده میکنم بازم ممنون 🥰💗شاید منتشر بشه
______
ببین وقتی خلاف قوانین نباید ادامه بدی که شاید منتشر بشه😑
بابا ممد یچیزی میدونسته که فن فیکو ممنوع کرده دیگه