💗 رمان من و لیوای پارت ۵ ❤🍙

خوفی چرا اول سلام نکردم ؟🤔

لا لای لای😄😄😄چی دارم می گم 🤦🏼‍♀️

سیلاممم کیوت باور می کنی بلاخره پارت گذاشتم بااین ۵ تا تست در حال تاییده 😑خب بریمممم✊🏻✊🏻✊🏻❤❤

من بیا میساکی فکر می کنی... من مطمعننممم میساکی پوففف باشه من خب حالا اسبه کجاس 😁 میساکی من دوسش ندارم تو چی لیوایو 😔 من با گیجی می خندم جدی ححح نه بابا خب معلومه همه دوسش دارن فقط ...اقبال می دونی ...شانس ....خب شاید میساکی خودت می دونی این جا هیچی اتفاقی نیست 😑 من خب اوهوم خب بریم دیگه میساکی باشه

من هی اونجاس کنار پس کوچه میساکی همثحثمثنث من خخخخخ بس کن دختر میساکی نمی تونم من هواتو دارم بعد دستمو به نش نه اوکی می گیرم 👍🏻 میساکی هوففف باشه سعی می کنم من اوهوم میساکی یکم میره جلو میسی س...سلام.. چیز... من هوم 😈 میساکی اهم گمن 😣 جان با چهره ای هاج و واج وات 🤔 میساکی بر می گرده پیشم با (بدو بدو )

یهو ارن رد میشه و جان هم که همش با ارن دعواعه پاشو می ذاره جلو پاش 😂 من میسی رو هل می دم و محکم موخوره تو سر ارن 😂🤣 الینا (نویسنده):خر تو خر دیگه😒 ارن چشمام برق می زنه و سرخ میشه 😳 میسی هاااا 😧 من خاععکککک🤦🏼‍♀️ جان یکی میاد تو دهن ارن جان هم یه کف گرگی میزنه و همینطوررر...... من از پشت دیوار خدااایااااا🤦🏼‍♀️

میسی اقایون میشه یه دقیقه عکس بالا میساکی یع جان و ارن 😳😳 من😆 میسی میشه کمش کنید اه ممنون میشم که فردا با اقای یگر یکمی صحبت کنم لطفا همین جا ساعت ۷ ممنون خدا نگهدار ارن یه پوزخند به جان می زنه و ابرو بالا می ندازه و می گه : حتما‌ ولی هاه چی شد که از من خوشت اومد من 😮یهو می رم تو فکر همون ناهار با ساشا ..... هاه .....خاطره ساشا خب چطور از یارو خوشت اومد زاستشو بگو ام ممم ام ام ام ام من 😄😄😄خب راستش 😊اون گفت ولی داستان داره من حالا... به کی ...چی بگم تا دو روز دیگه همه ازم از این سوالا می پرسن حالا هانجی به کنار 😤 میسی میاد پشت دیوار ایولللل گل کاشتمممممممم 😆😆😆 من اوهوم ولی ریدی میسی شاید یکمی 😅 سایونارا این پارت گوه بود ولی پارت بعدی گل می کارم ☕☕☕🍙🍙🍙