

داستان دو برادر خونآشام به نامهای استفن و دیمن که دارای زندگی جاودانه هستند، قرنهاست میلشان برای نوشیدن خون انسان را مخفی کرده و میان مردم زندگی میکنند. آنها قبل از اینکه اطرافیان متوجه عدم تغییر سن آنها شوند، از شهری به شهر دیگر نقل مکان میکنند. اکنون آن دو به شهر ویرجینیا بازگشتهاند، همان جایی که به خونآشام تبدیل شدند. استفن پسر شریفی است که خوردن خون انسان را برای خود ممنوع کرده است تا مجبور نباشد کسی را بکشد، اما همواره سعی میکند مراقب اعمال برادر شرورش، دیمن باشد. بعد از آمدن به ویرجینیای شمالی، طولی نمیکشد که استفن ....

(اسپین اف خاطرات خوناشام) داستان از جایی شروع میشود که کلاوس مایکلسون، اصیل و دورگهٔ اصیل خونآشام-گرگینه به محلهٔ فرانسویهای نیواورلنز، شهری که خانوادهٔ مایکلسون ۳۰۰ سال پیش آن را بنا کردهاند و به شهر نیروهای ماوراءالطبیعه معروف است بازمیگردد! الایژا برای کمک به کلاوس خواهرش، ربکا را تنها گذاشته و به کمک برادرش میرود و پس از کمی تحقیق میفهمد که هِیلی (فیبی تانکین)، گرگینهای زیبا که قبلاً با برادرش ر...داشته و اکنون از او باردار است، به دست جادوگری به نام سوفی دِوِرُو (دنیلا پیندا) گروگان گرفته شده. زمانی که سوفی مایکلسونها را از اخباری که زندگیشان را تغییر میدهد با خبر میکند الایژا میفهمد که شانس دوبارهای به خانوادهٔ اصیلها روی آورده تا دوباره خانواده را سرپا کند، زیرا خونآشامها با وجود زندگی جاودانه، قادر به آوردن فرزند نیستند اما به دلیل نیمه گرگینه بودن، کلاوس توانسته دارای فرزند شود.

در ادامه داستان اصیلها، هوپ مایکلسون ، دختر کلاوس مایکلسون و هیلی مارشال که سه رگه ای قدرتمند است بهخاطر موهبت و استعدادش به همراه دوقلوهای سالتزمن یعنی لیزی و جوزی وارد مدرسه سالواتوره میشوند. این مدرسه در واقع یک پناهگاه امن برای افراد فراطبیعی و مکانی است که موجوداتی مانند خونآشامها، گرگینهها و جادوگران بتوانند انگیزهها و تواناییهای فراطبیعی خود را کنترل کنند. الاریک سالتزمن مدیر مدرسه است و افزون بر آموزش دانش آموزان به کنترل قدرت خود، به دنبال راهی برای نجات دختران خود لیزی و جوزی است تا این که با ورود ناگهانی نوجوانی به نام لندن کربی به مدرسه اتفاقات عجیبی رخ می دهد و . . .

یک درمانگر به نام جیمی لیرد که با غم و اندوه شدید دست و پنجه نرم میکند، با گفتن آنچه که واقعاً فکر میکند، شروع به شکستن موانع اخلاقی به بیمارانش میکند و در نتیجه تغییرات عظیمی در زندگی او و بیمارانش ایجاد میشود.

داستان این مجموعه دربارهٔ لوسیفر مورنینگاستار (تام الیس)، فرشتهای جذاب و قدرتمند است که به دلیل شورش از بهشت بیرون انداخته شده است. لوسیفر، به عنوان شیطان، خسته از گذراندن میلیونها سال به عنوان ارباب جهنم و مجازات کردن گناهکاران، از زندگیاش در جهنم بیحوصله و ناراضی میشود. بنابراین برای مخالفت با پدرش (خدا)، تاج و تخت خود را رها کرده و پادشاهیش را به سمت لس آنجلس، جایی که کلوپشبانه خود، لاکس را اداره میکند، رها میکند. لوسیفر هنگامی که درگیر پرونده قتلی میشود، با کاراگاه کلویی دِکِر (لارن جرمن) ملاقات میکند. لوسیفر پس از کمک به اداره پلیس لس آنجلس (ال.ای.پی.دی) در حل پرونده قتل با استفاده از قدرتش در فهمیدن خواستههای درونی افراد، به عنوان مشاور، به کلویی در تحقیقات بعدی کمک میکند. در این سریال، آنها هنگام حل پرونده با موجودات ماورایی مواجه شده و رابطهای میانشان شکل میگیرد.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی:)
مرسی
ومپایر دایریز🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐🛐
عجب سریالایی گذاشتی
فرست؟