بریم برای پارت دوم^^
همینطور که داشتیم نامه رو میخوندیم یهویی با کشیده شدنش از دستم با حالت متعجب و ترسیده از اینکه نکنه یکی از پرفسور ها مارو بیرون از تخت بعد از ساعت خواب دیده باشه یا حتی حرفامون رو شنیده باشه به سمت شخصی که برگه نامه رو از دستم کشیده برمیگردم. با دیدن رز که از قیافهش مشخص بود که هم حرفامون رو شنیده و هم نامه رو خونده سریعا سعی میکنم برگه رو از دستش بکشم ولی عقب میره و اجازشو نمیده. €تو اینجا چیکار میکنی دیگه؟بدش به من! £نخیرم!..مثل اینکه تو واقعا دیوونه شدی اره؟میخوای بری سدریک دیگوری رو نجات بدی اونم توی گذشته؟ نیم نگاهی به اسکورپیوس میندازم که تعجب کرده بود و از طرفی خیلی با رز آشنا نبود. €اره به تو ربطی نداره اون نامه رو بده به من! £نخیرم نمیدم یا بهم بگو نقشه تون چیه و منم باهاتون میام یا اینکه همین برگه رو میبرم و میدم به مامانم و بابات!
5 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)