بهترین کتاب هایی که خوندم

7. وسط ناکجا آباد 🕳 جشن تولد ده سالگی "آرمانی" ، همان قدر نزدیک است که طوفان "کاترینا". ماجرای یه دختر آفریقایی-آمریکایی به نام آرمانی هست که در نیواورلئانز زندگی می کنه . وقتی طوفان کاترینا محله ی اونها رو به شدت تخریب میکنه ، آرمانی از دنیای مورد علاقه ش جدا میشه و جست و جو ش برای پیدا کردن اعضای خانواده ش شروع میشه.

6. کبوتر های وحشی 🕊📜 ماجرا این گونه شروع شد . یادم می آید در هفتم ژوئن 1871 فکرش به سرم زد . این تاریخ توی ذهنم مانده چون روز اولین خاکسپاری خواهرم بود و من می دانستم که این اخرین خاکسپاری اش نیست ... به خاطر همین بود که از خانه رفتم ...

5. بی صدایی 🖌 ⛰ در روستایی که همه ی ساکنان آن ناشنوا هستند ، فِی صدایی می شنود !

4. سفر به انتهای دنیا 🌌🗺 این کتاب بی درنگ مرا گرفت و در عجیب ترین و بانمک ترین و غم انگیز ترین سفر دنیا ، سوار بر پشت تک شاخ ، به معنی واقعی کلام به انتهای دنیا برد . تا به آخرین صفحه برسم ، کاملا بهت زده بودم . "مگی ترَش ، نویسنده دختر پر افتخار "

3. خوب های بد ، بد های خوب 🧛🏼‍♀️🧚🏻‍♀️ آن ها در افسانه هایشان به هیچ شاهزاده ای احتیاج نداشتند !

2. رویای دویدن 🦵🏼🏃🏼‍♀️ بزرگ ترین آرزویش این نیست که از خط پایان بگذرد یا مردم تشویقش کنند ؛ بزرگ ترین آرزویش این است که مردم خودش را ببینند ، نه وضعیتش را ...

1. کتابخانه نیمه شب 🌘🌃 شکوه و شکایت برای زندکی هایی که آنهارا زندگی نمی کنیم راحت است . آرزوی اینکه کاش استعداد های دیگرمان را پرورش داده بودیم و به پیشنهاد های متفاوتی بله می گفتیم راحت است . آرزوی اینکه کاش سخت تر کار کرده بودیم ، بهتر عشق ورزیده بودیم ، امور مالی خود را با درایت اداره کرده بودیم ، مجبوب تر شده بودیم ، در آن گروه مانده بودیم ، به استرالیا رفته بودیم و ...