My story : Miracles Ladybug and new friend 2

خب بریم سراغ پارت دوم

(اونجایی بودیم که اما یک کوامی می بینه) من: آآآ تا جایی که یادم می یاد آره!! کوامی: آرههههههههه ‌تو خودشی!!!!!! من تلگ (بر وزن پلگ 😅) هستم کوامی تو. گفتم: چی ؟ کوامی : کوامی کو ا می . گفتم: موش؟ تلگ : ای بابا نگرفتی ببین من یه کوامی هستم موجودی که به تو قدرت می ده. تو به کمک من تبدیل به لیدی لئوپارد میشی و ترکیبی از کت‌نوار و لیدی‌باگ هستی (خودمم نمی دونم چرا ولی جالبه 😐😄 راستی اسمش خیلی سخته 😅) گفتم اوهوم. ادامه داد : قدرت تو سرعت افزوده (added speed) هست و این یعنی تو ۳ قدرت خواهی داشت. کتاکلیزم ، لاکی چارم و ادد اسپید.😳

گفتم : وااااااای !!! چه جوری باید تبدیل بشم؟ تلگ گفت : فقط بگو : تلگ اسپاتس اوت (tllag spots out) و یه دستبند که مثل دم یوز پلنگ بهم داد و اون رو دستم کردم. با تعجب گفتم : تلگ اسپاتس اوت؟ که یکهو وارد دستبندم شد و من به لیدی لئوپارد تبدیل شدم. صدایی از سمت در اومد و فهمیدم یکی داره می یاد تو. رفتم و قایم شدم. آدرین اومد تو و گفت : پلگ... (خودتون دیگه می دونید🤦‍♀️) و متعجب و لرزان اومدم بیرون ! کت نوار در جا خشکش زد و گفت تو دیگه کی هستی؟؟؟

من‌من مم من ، من لیدی چیت هستم. کت : خب حالا باید چه کار کنم؟ من : فعلا لیدی باگ به ما نیاز داره. رفتیم پیش لیدی باگ. من خودمو بهش معرفی کردم و داستان و بهش گفتم. گفت : آه خدای من! فعلا باید زمان شکن رو شکست بدیم. زمان شکن رو پیدا کردیم. خدای من! مثل اینکه چند تا دشمن دیگه هم پیدا کرده بود. لیدی باگ گفت : وای دوباره نه (رو به زمان شکن:) یه ساعت ارزش نداره که بقیه رو نابود کنی. زمان شکن گفت: ...

نه نه هدف من نابود کردن توئه لیدی لئوپارد!!!! من : واقعا 😒😒 ( فلش بک به چند دقیقه قبل از آکومایی شدن الکس ) گابریل : نورو امروز روز خاصی نیست؟ نورو با ترس : نن نه ارباب! گابریل : مطمئنی؟ می دونی که اگه دروغ بگی چی میشه. درسته؟ نورو : بب بله بله حالا که یادم می آد امروز روزیه که تلگ یه هولدر جدید پیدا می کنه. سال ها پیش زمانی که اولین بار شما انسان ها سرعت رو درک کردید تلگ به وجو اومد . اون ترکیبی از تیکی و پلگه.

گابریل عاااالیه !! حالا به وسیله اون می تونم لیدی باگ و کت نوار رو شکست بدم!! راستی تو حس منفی ای حس نمی کنی نورو! (گابریل ... 😠😠) (حالا می ریم پیش قهرمانا) کت : اوه اوه مثل اینکه تو یه تازه وارد پر دردسری! من : 😐😒😒😒 لیدی : وقت نداریم بچه ها!! رفتیم و زمان شکن رو شکست دادیم (خداوکیلی نخواه کل این داستان شکست رو بگم ، مثل همیشه شکستش دادن اوکی؟)😉😉

من از لیدی باگ و کت نوار خداحافظی کردم و رفتم و یه گوشه فکر کردم که الان باید چه کار کنم. تا اینکه شنیدم یه صدایی میگه اما من خیلی خستم می شه بهم غذا بدی؟ چشمام از تعجب داشت در می اومد ! اون تلگ بود! نکته عجیب اینکه وقتی من در حالت ابر قهرمانی هستم می تونم با کوامیم حرف بزنم. به حالت اصلی خودم برگشتم و یکهو یه چیزی یادم اومد.!! بهش گفتم ببینم پس توی مدرسه تو به من اخطار دادی؟ یعنی تو تمام روز با من بودی و تو اتاق آدرین خودتو نشون دادی درسته؟؟ تلگ خیلی خسته گفت : آره من تمام روز با تو بودم . الان خیلی گرسنه هستم و لیدی لئوپارد بودن و سرعت تو خیلی از من انرژی می گ... اینو گفت و از شدت خستگی از هوش رفت....

خب پایان پارت دوم... 😎 تستچی جان لطفا زود منتشر کن تنکس

راستی این عکس رو درباره میراکلس های احتمالی فصل ۴ دیدم جالبه که یوزپلنگه!😄😄😄😄😄 🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆🐆 امروز ۱۴۰۰/۱/۳۰ ساعت ۱۸:۴۴ چرا فروردین تموم نمیشه 😐😑😐😑😐😑😐😑

نظر بدید ، لایک کنید و دنبال کنید. ❤❤❤