یک نامه به دستم موقع راه خوندم . همه ی اینا از کجا پیدا میشن /اسنیپ باید بریملندن اول باید سوار قطار ماگلا بشیم/دنیز منظورتون مترو هستش/ پروفسور اسنیپ با بد خلقی گفت بله باید بریم همون جا
مترو:روی صندلی نشستیم صدای هری شنیدم چرخیدم اونور یه نفر خیلی بزرگ باکت قهوهای رنگ و رو رفته بود ولی هری نبود شاید خیالاتی شدم
رسیدیم لندن همه اینا تو لندن پیدا میشن
حرفی نزد وارد لندن شدیم واقعن اینا تو لندن پیدا میشن تو اینا پیدا میشن که یک دفعه پروفسور اسنیپ گفت اینجاست پاتیل درزدار ما جلوی یک مهمانخانه ی قدیمی کثیف ایستاده بودیم اگر پروفسور اسنیپ اشاره نکرده بود من متوجه نمیشدم هیچکس به اینجا توجه نمیکرد همه به مغازه ای دیگه توجه نمیکردن رفتیم تو جای تاریک و قدیمی بود و به نظر نمیرسید جایی معروفی باشه چند زن داشتند نوشابه می خوردند مرد لاغر اندامی که کلاهی بر سر داشت
نظرات بازدیدکنندگان (0)