خوش اومدین....
منم برکشتم و نگاهم به یه پسری افتاد که ظاهرا سال سومی بود. بعدشم من به سراغش رفتم و پرسیدم: ها چته
دستشو به نشانه ی تسلیم بالا برد و کفت: باشه بابا دخترک.
منم گفتم: منو دخترک صدا نزن
اونم با خنده گفت: پس افتخار اشنایی بده
منم پوز خندی زدم و گفتم: خیلی خب منم امیلی ارنی امی صدام کن.
بعدم با لبخند گفتم: پسرک
گفت من مشکلی ندارم اینجوری صدام کنی اما بازم می گم دیگوری سدریک دیگوری.
گفتم: خوشبختم ولی شب بخیر جناب دیگوری.
اونم با خنده رفت
تو راه متوجه نگاها و پچ پچا ی مرموز بچه ها شدم به خصوص هافلپافی ها
دیدیش
نگاش کن پر.. رو رو
راست راست داره راه می ره
د. ز. د
فک کرده می تونه د. ل دیگوری رو بقاپه
خسته از همه چی رفتم تو تختم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)