شروع دوباره پارت ۹

مرینت:P9 نمیخوام ارزش خودمو بیارم پاین و خودمو پیش گابریل سرافکنده کنم درسته بعد از رفتن کاگامی احساسش نابود شد ولی من خواستم کمکش کنم نباید این کارو باهام می کرد و الانم برای جبران اون کار همچین درخاستی رو ازم می کنه؟! واقعا از خودم شرمندم

لوکا:از خودت شرمنده نباش از اون شرمنده باش که دوبار شانس کناره تو بودنو داشت ولی لیاقتش و نداشت از اون شرمنده باش که فکر میکنه همه مثل خودش و پدرشَن از اون،فقط تو مهمی فقط تو، خوشحال بودن تو باعث انگیزه به همه ما میشه.چه اهمیتی داره که اون چی فکر کنه مهم افکار توعه تو آدم خلاقی هستی،مگه کی به جز تو میتونه ایقدر با دلسوزی برای مردم فداکاری مرینت یا دخترکفشدوزکی من!

(مرینت) با این حرفش خون تو بدنم یخ زد اون از کجا خبر داشت آخه به جز آلیا کسی نمی دونست وایی من نتونستم یه راز کوچیکو نگه دارم احتملا تا چند روز دیگه همه دنیا میفهمن من کیم همون طوری با تعجب بهش خیره شده بودم که دستش و گذاشت روی صور.تم آروم گفت: لوکا:حالا نفس عمیق بکش و فکر کن که دو.س.ش داری یا نه؟

(مرینت) نفس عمیقی کشیدم و رفتم تو فکر (چرا دو.س.ش دارم؟) این سوال مدام تو فکرم بود و هیچ جوابی براش نداشتم وقتی چشمامو باز کردم لوکا با صدای ملایم و آرومش بهم گفت: لوکا:میدونی که قشنگ ترین ملودی دنیا برای نواختن چیه؟ مرینت:چی؟

لوکا:نفس،صدای نفس کشیدنت قشنگ ترین ملودی دنیاست من عاش.ق صدای نفساتم و با هر نفس حالتو میفهمم برام نفس بکش آروم نفس بکش تا حال منم خوب بشه.من،دو.س.ت دارم مرینت