سلام سلام خوش اومدین قبلا این نسخه رو سدریکشو ساختم الان مربوط به رونه
رفتیم داخل هاگوارتز کلاه به من گفت که ویژگی تمام گروها رو دارم و خودم باید انتخاب کنم و منم ریونکلاو رو انتخاب کردم.
تموم شب داشتم به کلاس فردا صبح فکر می کردم و سعی کردم حواسمو از رون پرت کنم اما نمی شد.
«صبح فردا»
هرماینی: اوه سلام امی
امیلی: سلام هرماینی چطوری
هرماینی: کلاس دیر شده ها
من(امیلی): اوه اوه بدو
بعد از کلاس پرفسور اسنیپ رفتیم جنگل ممنوعه تا استراحت کنیم.
رون همش سمت من می پلکید و فکر اینکه از من خوشش اومده به سرم زد اما واقعا خیلی جذابه.
بعدم رون به من ابنبات تعارف کرد و رفتیم سرسرا که غذا بخوریم.
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)