سلام به دوستای گلم اومدم با پارت اول رمان زیبا و مهیجمون امیدوارم که به دلتون بشینه 🍓💕 در این پارت کلمه دا رو زیاد میبینید که در زبان لری دا به معنای مادربزرگ هستش 💖
🍃 به نام خدایی که نامش آرامش دهنده قلب هاست 🍃
_________________
چیماه : مثل هر روز داشتم گیاها رو جمع میکردم یجورایی برای خودم باغچه درست کرده بودم. دم دمای بهار بود و سرسبزی همه جا رو گرفته بود ولی سوز و سرمای زمستون هنوزم پابرجا بود. جمع کردن گیاها که تموم شد راهی خونه شدم البته از خونه های معمولی یکم کوچیکتر بود شایدم بخاطر این بود که من و دا توی روستا پیش بقیه نبودیم. وارد خونه که شدم بوی آش دماغم و نوازش کرد « چه کرده بود نازبانو خانم » ... داااا من اومدم دستت درد نکنه چه بویی راه انداختی ..... دا : خِرِت بام اومای؟(دورت بگردم اومدی؟) .... چیماه : اره چند دقیقه ای هست اومدم گیاها رو برات گذاشتم تو اتاقت سفارش زیاد داری؟! ..... دا : نه عزیزم زیاد نیست تو برو اب بزن به دست و صورتت غدا برات بکشم بعد غدا میریم داروها رو درست کنیم
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالی بود! خسته نباشی انقدر نوشتی🤣👍
ممنونم
رمان طولانی نوشتم اگه انقدر ننویسم واقعا تموم نمیشه همین الانم کلی از جزئیات و حذف کردم
زیبا بود مثل خودت💓
از تعریفت ممنونم 🩵🤭
خوشحالم که خوشت اومده✨
ریسک پذیر هستی؟
حتما علاقه زیادی هم به قرعه کشی داری 😏
بیا توی نظرسنجیم که تا همین الان هم خیلی دیر شده🤦♀️
اما مشکلی نیس چون اینجا ما همیشه قرعه کشی داریم🤩
از 13000 تا 100000 امتیاز 🤑💸
شانستو امتحان کن ببین امروز قرعه کشی چند امتیازیه🪙💰
امیدوارم یکی از برنده هامون باشید😉
خیلی قشنگ بودش💗🌿
ممنونم چشات قشنگ میبینه💗🍃