˗ˏˋ ★ ˎˊ˗تو میتونی...

روزی در میان جَنگَلـ،دخترکیـ یکـ ستارهـ دید.

ستـ★ـاره می درخشید و دخترکـ همچنآن نگاه می کرد. دخترک بیچاره نمی دونست چطوری انقدر ستاره زیباست و چرا او نمی تواند مثل او زیبا باشد.کسی تا حالا انقدر زیبا نبود.دخترک در محله ای فقیر زندگی می کرد و مادرش در کافه ای ( به نام کافه ی ماتیلدا) به کار سرو قهوه برای بقیه می پرداخت. پدرش هم نمی توانست کار کند و بیمار بود.

اما راز درخششـ ستارهـ زیبایـ نبود...🌟 او فقط میخواست ستاره باشد. و تبدیل به یکی از درخشان ترین ستاره ها شده بود.. دخترکـ همچنان نگاه می کرد و کم کم اشک از چشمانش جاری شد.او تمام تلاشش را برای خوب بودن می کرد اما نمی توانست بدرخشد و دختر خوبی برای اطرافیان خود باشد.

🌷دخترکـ بهـ اطرافش نگاهـ کرد. و دید که هرکسی می‌تواند برای خودش بـ★ـدرخشد.او هم‌چنین درحال تلاش هست و هیچوقت متوقف نمی شود.زیرا ما امیدی درخشش را نابود می کند.